عبارات مورد جستجو در ۳۲۸۷ گوهر پیدا شد:
زرتشت : ویسپرد
کرده شانزدهم
...................................................................................................................................................« سر آغاز کرده 13 وبندهای 1و2 کرده 14»

1
اینک آذر پسر اهوره مزدا را می ستاییم .
ایزدان آذر نژاد را می ستاییم .
درست کرداران آذر نژاد را می ستاییم .
فروشی های اَشونن را می ستاییم .
سروش پیروزمند را می ستاییم .
سراسر آفرینش اششه را می ستاییم .


2
اینک پاداش و فروشی زرتشت سپتمان اَشون را می ستاییم .
اینک پاداش و فروشی همهی اششنان را می ستاییم .
فروشی همه ی اَشونان را می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در کشورند می ستاییم .
فروشی اشونانی را که در بیرون از کشورند می ستاییم .
فروشی های اشون مردان را می ستاییم .
فروشی های اششون زنان را می ستاییم .

3
زرتشت برما - که اهوره مزدای اششون ، از ستایش نیکمان آگاهی دارد - اَهو رتو است .
آنچه را که از این مرز و بوم است - آبها و زمین ها وگیاهان - می ستاییم .
...............................................................................................« بند های 3-1 همین کرده »


زرتشت : خرده اوستا
سه نیایش آغازین
« اَشم وُهو . . . »( این نیایش و دو نیایش پس از آن ، از مهم ترین و مشهورترین نیایشهای مزداپرستان است که در بیشتر بخش های اوستا آمده است و در غالب آیین های دینی خوانده می شود . نیایش دوم را در اوستا اَهون و یریه . . . و در پهلوی « اَهونور »و « هُونور» نیز خوانده اند .)
اَشه بهترین نیکی و متیه ی بهروزی است . بهروزی از آن کسی است که درست کردار و خواستار بهترین اَشه است .

«یثه اَهو یریو . . . »
همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان اَهو ست ، رد مینوی رَتو و بنیاد گذار کردارها و اندیشه های نیک زندگانی در راه مزداست .

شهریاری از آن اهوره است . اَهوره است که او را ( زرتشت را ) به نگاهبانی درویشان برگماشت .
« ینگهه هاتم . . . »
مزدا اَهوره کسانی را که در پرتو اَشه بهترین پرسشها را بجای می آورند ، می شناسد .
من نیز چنین کسانی را که بوده اند و هستند ، به نام می ستایم و با درود بدانان نزدیک می شوم (گاه . یس . 51 بند 22)

زرتشت : خرده اوستا
ماه نیایش
پازند :
به نام هرمزد خدای افزونی ، بزرگی و فرّ بیفزایاد !
ماه رننده به یاری برساد!
از همه گناهان پشیمانم و پتت می کنم . . . ( جمله مانند آن در نیر .)

1
اوستا : درود بر . . . ( بند 1 ما )

2
خشنودی اهوره مزدا . . . ( بند 2 نیا.)
من خستویم . . . ( دنباله برابر است با جمله هماند آن در بند 10 نیا )
ماه در بردارنده تخمه گاو ، گاو یگانه آفریده و چار پایان گوناگون را ستایش و نیایش و خشنودی و آفرین !
راسپی :
« یثه آهو و یریو . . . » که زوت مرا بگوید .
زوت :
« اَثار توش اَشات چیت هچا . . . » که پارسا مرد دانا بگوید .

3-9
.....................................................................................................................................................................( بند های 7-1 ماه )

10

زور و پیروزی دهید .
گله و رمه را افزونی کنید .
فرزندان دلیر را افزونی بخشید ؛ از آن دلیران پایدار انجمنی پیروز شکست ناپذیر که همستاران را به یک زخم از پای در آورند ؛ که دشمنان را به یک زخم شکست دهند و رنج و ناکامی رسانند و پیمان شناسان را اشکار شاد کامی و رامش بخشند .

11
ای ایزدان فرّ ه مند 1 ای ایزدان همه گونه درمان بخش !
شما که فرا واننده خویش را یاری می رسانید ، بزرگواریتان پایدار باد !
ای آبها!
فرّ خویش را بدان کس که ستایشگر شماست ، نشان دهید .

12
« اَشم وهو . . . »
.................................................................................................................................( بند های 19-18 نیا . جز آنکه به جای خورشید ، اه در بردارنده ی تخمه گاو می اید .)

زرتشت : خرده اوستا
سی روزه ی بزرگ
1 . هرمز رایومند فرّه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
2 . بهمن . امشاسپندان را می ستاییم . اشتی پیروز ، دیده بان دیگر افریدگان را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم .دانش آموزشی مزدا داده را می ستاییم .
3 . اردیبهشت زیباترین امشاسپندان را می ستاییم . نماز ایریمن ایشیه ی توانای مزدا آفریده را می ستاییم . سوک ی نیک فراخ دیدگاه مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
4 . شهریور امشاسپندان را می ستاییم . فلزّ گداخته را می ستاییم .آمرزگار پناه بخش درویشان را می ستاییم .
5 . سپندارمذ نیک را می ستاییم . راتای نیک فراخ دیدگاه مزدا افریده ی اشون را را می ستاییم .
6 . خرداد امشاسپندان را می ستاییم . یاریه هو شیتی را می ستاییم و ایزدان اشون سال و روان ردان اشه را می ستاییم .
7 . امرداد امشا سپندان را می ستاییم . گله های پرواری را می ساییم . خرمن سود بخش را می ستاییم . گو کرن ی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم .
هاونگاه :
مهر فراخ چراگاه را می ستاییم . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم .
رپیثوینگاه :
اردیبهشت و آذر اهوره مزدا را می ستاییم .
ازیرینگاه :
رد بزرگوار شهریار شیدور اپام نپات تیز اسب را می ستاییم . آب مزدا آفریده را می ستاییم .
تویسروثریمگاه :
فروشی های نیک وانای پاک اشونان را می ستاییم . زنان و گروه فرزندانشان را می ستاییم . یاریه هوشیتی و ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . بهرام اهوره آفرید را می ستاییم . اوپرتات پیروز را می ستاییم .
اُشهینگاه :
سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای اشون ، رد آشونی را می ستاییم . رشن راست ترین را می ستایم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم .
8 . دادار ( دی به آذر) ، اهوره مزدای رایوند فرّه مند را می ستاییم امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
9 . آذر اهوره مزدا را می ستاییم . . . ( دنباله جمله برابر است به بند های 5 و 6 آتش)
10 . ابان نیک مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم . اردویسور اناهیتا ی اشون را می ستاییم .همه ی آبهای اشون مزدا آفریده را می ستاییم . همه ی گیاهان اشون مزدا آفریده را می ستاییم .
1 1 .خورشید جاودانه رایوند تیز اسب را می ستاییم .
12 . ماه در بردارنده تخمه ی گاو را می ستاییم فروشی های گوشورون یگانه آفریده را می ستاییم . فروشی های روان چارپایان گوناگون را می ستاییم .
13 . تیر ( تشتر) ستاره رایوند فرّ ه مند را می ستاییم . ستویس توانای مزدا آفریده ، فراز آورنده اب را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه ی آب را می ستاییم . همهی ستارگان در بردارنده تخمه ی زمین را می ستاییم . همه ی ستارگان در بردارنده تخمه گیاه را می ستاییم . ونند ستاره مزدا آفریده را می ستاییم . هفتورنگ مزدا افریده ی فرّ ه مند درمان بخش را می ستاییم ؛ پایداری در برابر جاودان پریان را .
14 . گوش ( گوشور ون ) نیک کنش را می ستاییم . درواسپ توانای مزدا آفریده ی اشون را می ستاییم .
15 . دادار ( دی به مهر) ، اهوره مزدای رایومند فرّ ه مند را می ستاییم . امشاسپندان ، شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
16 . مهر فراخ چراگاه آن هزار گوش ده هزار چشم ، آن ایزد نامبردار را می ستاییم . رام بخشنده چراگاه خوب را می ستاییم .
17 . سروش پارسای برزمند پیروز گیتی افزای رد اشونی را می ستاییم .
18 . رشن راست ترین را می ستاییم . ارشتاد گیتی افزای جهان پرور را می ستاییم . گفتار راست ترین گیتی افزای را می ستاییم .
19 . فروردین ( فروشی های) پاک نیک تواای اشونان را می ستاییم .
20 . بهرام اهوره آفریده را می ستاییم . ام ی نیک آفریده ی برزمند را می ستاییم . او پرتات پیروز را می ستاییم .
21 . رام بخشنده ی چراگاه خوب را می ستاییم . اندروای اشون را می ستاییم . اندروای زبردست ، دیدبان دیگر آفریدگان را می ستاییم . آنچه از ترا - ای اندر وای اشون ! - که از سپند مینوست ، می ستاییم . ثواش جاودانه را می ستاییم . زروان بی کرانه را می ستاییم . زمانه جاودانی را می ستاییم .
22 . باد اشون نیک کنش را می ستاییم . با زیرین را می ستاییم . با د زبرین را می ستاییم . با د پیشین را می ستاییم . باد پسین را می ستاییم . دلیری مردانه را می ستاییم .
23 . دادار ( دی به دین ) اهوره مزدای رایوند فرّ مند را ی ستاییم امشاسپندان شهریاران نیک خوب کنش را می ستاییم .
24 . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم راست ترین چیستا ی مزدا آفریده ی اشون رامی ستاییم .
25 . ارد ( ارت ، اشی ) نیک ، شیدور بزرگوار نیرومند برزمند بخشایشگر را می ستاییم . فرّ مزدا آفریده را می ستاییم . پاداش مزدا آفریده را می ستاییم . پارندی سبک گردونه را می ستاییم . فرّ ایرانی مزدا آفریده را می ستاییم . فر ا گرفتنی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فر مزدا آفریده ی زرتشت را می ستاییم .
26 . اشتاد ارشتاد گیتی افزای را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا آفریده ی بخشنده ی آسایش اشه را می ستاییم .
27. آسمان درخشان را می ستاییم . بهترین سرای اشونان ( بهشت) بخشنده روشنی سراسر خوشی را می ستاییم .
28 . زامیاد ایزد نیک کنش را می ستاییم . کوه اوشیدرن مزدا افریده ی بخشنده ی اسایش اشه را می ستاییم . همه یکوههای مزدا آفریده ی اشون بخشنده ی اسایش اشه ، ردان اشونی را می ستاییم . فرّ کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم . فرّ ناگرفتنی نیروند مزدا آفریده را می ستاییم .
29 . ماراسپند ( منثره ی سپنت ) بسیار فرّ ه مند را می ستاییم . داد دیو ستیز را می ستاییم . داد زرتشتی را می ستاییم . دین نیک مزدا پرستی را می ستاییم . باور داشتن به منثره ی را می ستاییم . هوش دریافت دین مزدا پرستی را می ستاییم آگاهی از منثره را می ستاییم . دانش سرشتی مزدا آفریده را می ستاییم . دانش آموزش مزدا داده را می ستاییم .
30 . انیران جاودانه را می ستاییم . گرزمان روشن را می ستاییم .همستکان جاودانه را می ستاییم .چینود پل مزداآفریده اشون را می ستایی . رد بزرگوار ، هریار شیدور ، اپام نپات تیز اسب را می ستاییم .آب مزداآفریده اشون را می ستاییم هوم زرّین بلند را می ستاییم . هوم گیتی افزای را می ستاییم . هوم دور دارنده ی مرگ را می ستاییم . دهمان آفرین نیک را می ستاییم . دامویش اوپمن دلیر ایزد چیره دست را می ستاییم . همهی ایزدان اشون مینوی را می ستاییم . همهی ایزدان اشون جهانی را می ستاییم .

زرتشت : وندیدا
فرگرد یازدهم
1
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چگونه خانه را ، آتش را ، آب را ، خاک را ، ستوران را ، گیاهان را ، اشون مرد را ، اشون زن را ، ستارگان را ، ماه را ، خورشید را ، روشنی بی پایان را و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ را پاک کنم ؟

2

اهوره مزدا پاسخ داد :
تو نیایشهای ویژه پاک کردن آلودگان را برخوان ، آنگاه خانه ، آتش ، آب ، خاک ، ستوران ، گیاهان ، اشون مرد ، اشون زن ، ستارگان ، ماه ، خورشید ، روشنی بی پایان و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ پاک می شوند .

3

بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که اهون و یریه را پنج بار بسرایی :
.....................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19-20 فر 8)

4

چون بخواهی خانه را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 49 بند 1)
چون بخواهی آتش را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 36 بند 1)




5



چون بخواهی آب را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 38 بند 3)
چون بخواهی خاک را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 38 بند 1 )



6


چون بخواهی ستوران را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 35 بند 4 )

چون بخواهی گیاهان را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 48 بند 6 )




7


چون بخواهی اشون مرد یا اشون زن را پاک کنی ، این نیایش را به بانگ بلند بر خوان :
...........................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 54 بند 1 )




8



پس بر تست که این پیروزمند ترین و جاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
برتست که تو اهون و یریه . . . را هشت بار بسرایی :
......................................................................................................................................................................................................................................................................................(بند های 19-20 فر 8)



9



من «خشم» را دور می رانم .
من « نسو » را دور می رانم .
من «آلایش اشکار »را دور می رانم .
من «آلایش پنهان » را دور می رانم .
من «خرو »را دور می رانم .
من «خرو یغنی » را دور می رانم .
من «بویذی » را دور می رانم .
من «بویذیژا » را دور می رانم .
من «کوندی» را دور می رانم .
من «کوندیز» را دور می رانم .
من «بوشاسپ» زرد را دور می رانم .
من «بوشاسپ » دراز دست را دور می رانم .
من «مویذی » را دور می رانم .
من «کبست » را دور می رانم .
من آن پری را که بر اتش و آب و خاک و ستور و گیاه فرودآید ، دور می رانم .
من آن دیو ناپاکی را که بر آتش و آب و خاک و ستور و گیاه فرود آید ، دور می رانم .


10



ای اهریمن تبهکار !
من تو را از آتش و آب و خاک و ستور و گیاه و اشون مرد و اشون زن ، از ستارگان و ماه و خورشید و فروغ بی اغاز و از همه ی افریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ دور می رانم .



11


پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که اهون و یریه . . . را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19 - 20 فر 8 )




12



خشم دور رانده شود . . . ( همه ی نامهای بند 9 به ترتیب با دور رانده شود . تکرار می شود )



13




ای اهریمن تبهکار !
تو آتش و اب و خاک و ستور و گیاه و اشون مرد و اشون زن و ستارگان و ماه و خورشید و روشنی بی پایان و همه ی آفریدگان نیک مزدا ـ زادگان سپند مینو ـ دور رانده شوی .




14



پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که این نیایش را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 34 بند 15 )




15-16



.............................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 9 و 10همین فر)





17



پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که نیایش « ایریمن یشه » را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( یس 54 بند 1 )



18-19




.........................................................................................................................................................................................................................................................................( بندهای 12 و 13 همین فر )




20

پس بر تست که این پیروزمند ترین و چاره بخش ترین باژ را از بر بخوانی .
بر تست که نیایش « اهون یریه . . . » را چهار بار بسرایی :
..................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 19 و 20 فر 8)





زرتشت : وندیدا
فرگرد بیستم
1
زرتشت از اهوره مزدا پرسید :
ای اهوره مزدا ! ای سپند ترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اشون !
چه کسی بود نخستین پزشک خردمند ، فرخنده ، توانگر ، فرّ ه مند ، رویین تن و پیشداد ؟
چه کسی بود که بیماری را به بیماری باز گرداند؟
چه کسی بود که مرگ را به مرگ باز گرداند ؟
چه کسی بود که نخستین بار نوک دشنه و آتش تب را از تن مردمان دور راند ؟

2
اهوره مزدا پاسخ داد :
ثریت بود نخستین پزشک خردمند ، فرخنده ، توانگر ، فره مند ، رویین تن ، و پیشداد که بیماری را به بیماری باز گرداند ، که مرگ به مرگ باز گرداند ، که نخستین بار نوک دشنه و آتش تب را از تن مردمان دور راند .
3
او بود که به جست و جوی داروها و شیوه های درمان برآمد و امشاسپند ( شهریور ) برای پایداری در برابر بیماری در برابر مرگ ، در برابر درد و تب ، در برابر ناخوشی و پوسیدگی و گندیدگی ـ که اهریمن به پتیارگی خویش برای گزند رسانی به تن مردمان آفرید ـ داروها و شیوه های درمان را بدو بخشید و آموخت . . .

4
. . . ومن ـ که اهوره مزدایم ـ گیاهان دارویی را ـ که صدها و هزارها و ده هزار ها ، گرداگرد درخت گوکرن روییده است ـ بدو فرو فرستادیم .
5
همه ی این گیاهان دارویی را با بزرگداشت و آفرین و نیایش برای درمان تن مردمان فرا می خوانیم . . .
6
. . . پایداری در برابر بیماری ، مرگ ، درد ، تب ، سر درد ، تب لرزه ، بیماری ، ( اژن) ؟ ، بیماری ( اژهو ) ؟ ، خوره ، مارگزیدگی ، بیماری ( دروک ) ؟ ، بیماری همه گیر ، بد چشمی ، پوسیدگی و گندیدگی را که اهریمن به پتیارگی خویش برای گزند رسانی به تن مردمان آفرید .
7
من می گویم : ای بیماری دور شو .
من می گویم : ای مرگ دور شو .
من می گویم : ای درد دور شو .
من می گویم : ای تب دور شو .
من می گویم : ای ناخوشی دور شو .
8

به نیروی گیاهان دارویی ( دروج ) را فرو می کوبیم .
به نیروی آن ها می توان دروج را فرو کوفت .
ای اهوره !
آنها می توانند ما را نیرو و توان بخشند .
9

من بیماری را دور می رانم .
من مرگ را دور می رانم .
من تب را دور می رانم .
من پوسیدگی و گندیدگی را ـ که اهریمن به پتیارگی خویش برای گزند رسانی به تن مردمان آفرید ـ دور می رانم .

10
من همه گونه های بیماریها و مرگها را دور می رانم .
من همه ی جادوان و پیران و همه ی ( جینی ) های تبهکار را دور می رانم .

11

بشود که ( ایریمن ) گرامی بدین جا آید ، شادمانی مردان و زنان زرتشتی را ؛ شادمانی اشون را با پادشاهی سزاوار که پیروی از دین اهورایی پدید آورد ؛ با بخشش پسندیده اشه که اهوره مزدا ارزانی داد .

12
بشود که ایریمن گرامی همه گونه های بیماری ها و مرگ ها را ، همه ی جادوان و پریان را و همه ی جینی های تبهکار را فرو کوبد .
13-14
............................................................................................................................................................................................................................................................................( بندهای 19 و 20 و 21 فر 8)

زرتشت : وندیدا
فرگرد بیست و دوم
بخش یکم
1
اهوره مزدا به سپیتمان زرتشت چنین گفت :
من ـ اهوره مزدا ، دادار آفرینش نیک ـ بدان هنگام که این سرای را ساختم ، چنان کردم که چشم اندازی زیبا و درخشان داشته باشد .
2
پس ، آن نا اشون هرزه در من نگریست . اهریمن ناشون هرزه ، آن مرگ آفرین ، به پتیارگی خویش بیماری پدید آورد .
ای منثره ی ورجاوند ! فرّه مندترین مینویان !
تو مرا به درمان بخشی یاور باش.
3
من به پاداش این درمان بخشی ، ترا هزار توسن تیز تک بادپای می بخشم .
من این بادپایان را پیشکش سوک ی نیک اشون مزدا آفریده می کنم .
من به پاداش این درمان بخشی ، ترا هزار اشتر بلند کوهان تیز تک بادپای می بخشم .
من این بادپایان را پیشکش سوک ی نیک اشون مزداآفریده می کنم .

4
من به پاداش این درمان بخشی ، ترا هزار گاو نیرومند جوان خرمایی رنگ می بخشم .
من این گاوان را پیشکش سوک ی نیک اشون مدا آفریده می کنم .
من به پاداش این درمان بخشی ، ترا هزار سر از همه ی گونه های ستوران کوچک می بخشم .
من این ستوران را پیشکش سوک ی نیک اشون مزدا آفریده می کنم .
5

من با نیایش نیک ورجاوند ترا آفرین می گویم ؛ نیایشی دوستانه و ورجاوند که نیازمندان را بی نیاز و بی نیازان را بی نیاز تر می کند ؛ نیایشی که بیماران را به یاری می آید و تندرستی دیگر باره می بخشد .

6
منثره ی ورجاوند ـ فرّه مندترین مینویان ـ در پاسخ به من گفت :
چگونه ترا به درمان بخشی یاور باشم ؟
چگونه بیماری را از تو دور کنم ؟
بخش دوم
7
دادار اهوره مزدا ایزد نریو سنگ را فرا خواند و بدو گفت :
ای نریو سنگ ! ای پیک ایزدی !
شتابان به سرای ایریمن رو و او را چنین بگوی :
8
چنین گفت ترا اهوره مزدای اشون :
من ـ اهوره مزدا ، آفریدگار آفرینش نیک ـ . . . ( بند 1)
9
پس ، آن ناشون هرزه در من نگریست . اهریمن نا اشون هرزه ، آن مرگ آفرین ، به پتیارگی خویش بیماری پدید آورد .
ای ایریمن بسیار پسندیده !
تو مرا به درمان بخشی یاور باش .
10-12
..............................................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 3-5)
بخش سوم
13
نریو سنگ ، پیک ایزدی ، فرمانبرداری گفتار اهوره مزدا را شتابان به سرای ایریمن رفت و او را چنین گفت :
14-18
............................................................................................................................................................................................................................................................................( بند های 8 و 9 و 3 و 4 و 5 )
بخش چهارم
19
ایریمن بسیار پسندیده بی درنگ ، شتابان و آرزومندانه به سوی کوه پرسشهای ایزدی ، به سوی جنگل های پرسش ایزدی رفت .
20
ایریمن بسیار پسندیده ، نه نریان با خود برد .
ایریمن بسیار پسندیده ، نه اشتر با خود برد .
ایریمن بسیار پسندیده ، نه گاو با خود برد .
ایریمن بسیار پسندیده ، نه ستور کوچک با خود برد .
ایریمن بسیار پسندیده ، نه شاخه چوب با خود برد و نه شیار بر زمین کشید .
21-25
........................................................................................................................................................................................................................................................( بندهای 9-14 فر 20 و بندهای 19-23 فر 21 )

نهج البلاغه : خطبه ها
شناخت أصحاب جمل
و من كلام له عليه‌السلام في صفته و صفة خصومه و يقال إنها في أصحاب الجمل وَ قَدْ أَرْعَدُوا وَ أَبْرَقُوا
وَ مَعَ هَذَيْنِ اَلْأَمْرَيْنِ اَلْفَشَلُ
وَ لَسْنَا نُرْعِدُ حَتَّى نُوقِعَ
وَ لاَ نُسِيلُ حَتَّى نُمْطِرَ
نهج البلاغه : خطبه ها
علل شكست ملت ها
و من خطبة له عليه‌السلام و قد تواترت عليه الأخبار باستيلاء أصحاب معاوية على البلاد
و قدم عليه عاملاه على اليمن
و هما عبيد الله بن عباس و سعيد بن نمران لما غلب عليهما بسر بن أبي أرطاة
فقام عليه‌السلام على المنبر ضجرا بتثاقل أصحابه عن الجهاد
و مخالفتهم له في الرأي
فقال مَا هِيَ إِلاَّ اَلْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا
إِنْ لَمْ تَكُونِي إِلاَّ أَنْتِ تَهُبُّ أَعَاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اَللَّهُ
وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ اَلشَّاعِرِ لَعَمْرُ أَبِيكَ اَلْخَيْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا اَلْإِنَاءِ قَلِيلِ
ثُمَّ قَالَ عليه‌السلام أُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اِطَّلَعَ اَلْيَمَنَ
وَ إِنِّي وَ اَللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلاَءِ اَلْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ
بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلَى بَاطِلِهِمْ
وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ
وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إِمَامَكُمْ فِي اَلْحَقِّ
وَ طَاعَتِهِمْ إِمَامَهُمْ فِي اَلْبَاطِلِ
وَ بِأَدَائِهِمُ اَلْأَمَانَةَ إِلَى صَاحِبِهِمْ وَ خِيَانَتِكُمْ
وَ بِصَلاَحِهِمْ فِي بِلاَدِهِمْ وَ فَسَادِكُمْ
فَلَوِ اِئْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ
لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ
اَللَّهُمَّ إِنِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي
وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي
فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ
وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّاً مِنِّي
اَللَّهُمَّ مِثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ اَلْمِلْحُ فِي اَلْمَاءِ
أَمَا وَ اَللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ
هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتَاكَ مِنْهُمْ فَوَارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ اَلْحَمِيمِ
ثُمَّ نَزَلَ عليه‌السلام مِنَ اَلْمِنْبَرِ
قال السيد الشريف أقول الأرمية جمع رميّ و هو السحاب
و الحميم هاهنا وقت الصيف
و إنما خص الشاعر سحاب الصيف بالذكر
لأنه أشد جفولا و أسرع خفوفا لأنه لا ماء فيه
و إنما يكون السحاب ثقيل السير لامتلائه بالماء
و ذلك لا يكون في الأكثر إلا زمان الشتاء
و إنما أراد الشاعر وصفهم بالسرعة إذا دعوا و الإغاثة إذا استغيثوا
و الدليل على ذلك قوله هنالك لو دعوت أتاك منهم
نهج البلاغه : خطبه ها
خبر از پایان کار خوارج
و قال عليه‌السلام لما عزم على حرب الخوارج و قيل له إن القوم عبروا جسر النهروان
مَصَارِعُهُمْ دُونَ اَلنُّطْفَةِ
وَ اَللَّهِ لاَ يُفْلِتُ مِنْهُمْ عَشَرَةٌ
وَ لاَ يَهْلِكُ مِنْكُمْ عَشَرَةٌ
قال الشريف يعني بالنطفة ماء النهر
و هي أفصح كناية عن الماء و إن كان كثيرا جما
و قد أشرنا إلى ذلك فيما تقدم عند مضي ما أشبهه
نهج البلاغه : خطبه ها
هشدار به بنى اميه به دلیل غصب حقش
و من كلام له عليه‌السلام و ذلك حين منعه سعيد بن العاص حقه
إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيُفَوِّقُونَنِي تُرَاثَ مُحَمَّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله تَفْوِيقاً
وَ اَللَّهِ لَئِنْ بَقِيتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ نَفْضَ اَللَّحَّامِ اَلْوِذَامَ اَلتَّرِبَةَ
قال الشريف و يروى التراب الوذمة و هو على القلب
قال الشريف و قوله عليه‌السلام ليفوقونني
أي يعطونني من المال قليلا كفواق الناقة
و هو الحلبة الواحدة من لبنها
و الوذام جمع وذمة
و هي الحزة من الكرش
أو الكبد تقع في التراب فتنفض
نهج البلاغه : خطبه ها
دنيا شناسى
و من كلام له عليه‌السلام في ذم صفة الدنيا
مَا أَصِفُ مِنْ دَارٍ أَوَّلُهَا عَنَاءٌ
وَ آخِرُهَا فَنَاءٌ
فِي حَلاَلِهَا حِسَابٌ
وَ فِي حَرَامِهَا عِقَابٌ
مَنِ اِسْتَغْنَى فِيهَا فُتِنَ
وَ مَنِ اِفْتَقَرَ فِيهَا حَزِنَ
وَ مَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ
وَ مَنْ قَعَدَ عَنْهَا وَاتَتْهُ
وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ
وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهُ
قال الشريف أقول و إذا تأمل المتأمل قوله عليه‌السلام و من أبصر بها بصرته
وجد تحته من المعنى العجيب
و الغرض البعيد
ما لا تبلغ غايته و لا يدرك غوره
لا سيما إذا قرن إليه قوله و من أبصر إليها أعمته
فإنه يجد الفرق بين أبصر بها و أبصر إليها
واضحا نيرا و عجيبا باهرا
نهج البلاغه : خطبه ها
دعا براى طلب باران
و من خطبة له عليه‌السلام في الاستسقاء
اَللَّهُمَّ قَدِ اِنْصَاحَتْ جِبَالُنَا
وَ اِغْبَرَّتْ أَرْضُنَا
وَ هَامَتْ دَوَابُّنَا
وَ تَحَيَّرَتْ فِي مَرَابِضِهَا
وَ عَجَّتْ عَجِيجَ اَلثَّكَالَى عَلَى أَوْلاَدِهَا
وَ مَلَّتِ اَلتَّرَدُّدَ فِي مَرَاتِعِهَا
وَ اَلْحَنِينَ إِلَى مَوَارِدِهَا
اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ أَنِينَ اَلْآنَّةِ
وَ حَنِينَ اَلْحَانَّةِ
اَللَّهُمَّ فَارْحَمْ حَيْرَتَهَا فِي مَذَاهِبِهَا
وَ أَنِينَهَا فِي مَوَالِجِهَا
اَللَّهُمَّ خَرَجْنَا إِلَيْكَ حِينَ اِعْتَكَرَتْ عَلَيْنَا حَدَابِيرُ اَلسِّنِينَ
وَ أَخْلَفَتْنَا مَخَايِلُ اَلْجُودِ
فَكُنْتَ اَلرَّجَاءَ لِلْمُبْتَئِسِ
وَ اَلْبَلاَغَ لِلْمُلْتَمِسِ
نَدْعُوكَ حِينَ قَنَطَ اَلْأَنَامُ
وَ مُنِعَ اَلْغَمَامُ
وَ هَلَكَ اَلسَّوَامُ
أَلاَّ تُؤَاخِذَنَا بِأَعْمَالِنَا
وَ لاَ تَأْخُذَنَا بِذُنُوبِنَا
وَ اُنْشُرْ عَلَيْنَا رَحْمَتَكَ بِالسَّحَابِ اَلْمُنْبَعِقِ
وَ اَلرَّبِيعِ اَلْمُغْدِقِ
وَ اَلنَّبَاتِ اَلْمُونِقِ سَحّاً وَابِلاً
تُحْيِي بِهِ مَا قَدْ مَاتَ
وَ تَرُدُّ بِهِ مَا قَدْ فَاتَ
اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ مُحْيِيَةً مُرْوِيَةً
تَامَّةً عَامَّةً طَيِّبَةً مُبَارَكَةً هَنِيئَةً مَرِيعَةً
زَاكِياً نَبْتُهَا
ثَامِراً فَرْعُهَا
نَاضِراً وَرَقُهَا
تُنْعِشُ بِهَا اَلضَّعِيفَ مِنْ عِبَادِكَ
وَ تُحْيِي بِهَا اَلْمَيِّتَ مِنْ بِلاَدِكَ
اَللَّهُمَّ سُقْيَا مِنْكَ تُعْشِبُ بِهَا نِجَادُنَا
وَ تَجْرِي بِهَا وِهَادُنَا
وَ يُخْصِبُ بِهَا جَنَابُنَا
وَ تُقْبِلُ بِهَا ثِمَارُنَا
وَ تَعِيشُ بِهَا مَوَاشِينَا
وَ تَنْدَى بِهَا أَقَاصِينَا
وَ تَسْتَعِينُ بِهَا ضَوَاحِينَا
مِنْ بَرَكَاتِكَ اَلْوَاسِعَةِ وَ عَطَايَاكَ اَلْجَزِيلَةِ عَلَى بَرِيَّتِكَ اَلْمُرْمِلَةِ
وَ وَحْشِكَ اَلْمُهْمَلَةِ
وَ أَنْزِلْ عَلَيْنَا سَمَاءً مُخْضِلَةً
مِدْرَاراً هَاطِلَةً
يُدَافِعُ اَلْوَدْقُ مِنْهَا اَلْوَدْقَ
وَ يَحْفِزُ اَلْقَطْرُ مِنْهَا اَلْقَطْرَ
غَيْرَ خُلَّبٍ بَرْقُهَا
وَ لاَ جَهَامٍ عَارِضُهَا
وَ لاَ قَزَعٍ رَبَابُهَا
وَ لاَ شَفَّانٍ ذِهَابُهَا
حَتَّى يُخْصِبَ لِإِمْرَاعِهَا اَلْمُجْدِبُونَ
وَ يَحْيَا بِبَرَكَتِهَا اَلْمُسْنِتُونَ
فَإِنَّكَ تُنْزِلُ اَلْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَ تَنْشُرُ رَحْمَتَكَ وَ أَنْتَ اَلْوَلِيُّ اَلْحَمِيدُ
تفسير ما في هذه الخطبة من الغريب
قال السيد الشريف رضي الله عنه
قوله عليه‌السلام انصاحت جبالنا أي تشققت من المحول
يقال انصاح الثوب إذا انشق
و يقال أيضا انصاح النبت و صاح و صوح إذا جف و يبس
كله بمعنى
و قوله و هامت دوابُّنا أي عطشت و الهُيام العطش
و قوله حدابير السنين جمع حِدْبار و هي الناقة التي أنضاها السير
فشبه بها السنة التي فشا فيها الجدب
قال ذو الرمة
حدابير ما تنفك إلا مناخة على الخسف أو نرمي بها بلدا قفرا
و قوله و لا قزع ربابها
القزع القطع الصغار المتفرقة من السحاب
و قوله و لا شَفَّان ذهابها
فإن تقديره و لا ذات شَفَّان ذهابها
و الشَفَّان الريح الباردة
و الذهاب الأمطار اللينة
فحذف ذات لعلم السامع به
نهج البلاغه : خطبه ها
شگفتیهای آفرینش خفاش
و من خطبة له عليه‌السلام يذكر فيها بديع خلقة الخفاش
حمد اللّه و تنزيهه
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي اِنْحَسَرَتِ اَلْأَوْصَافُ عَنْ كُنْهِ مَعْرِفَتِهِ
وَ رَدَعَتْ عَظَمَتُهُ اَلْعُقُولَ
فَلَمْ تَجِدْ مَسَاغاً إِلَى بُلُوغِ غَايَةِ مَلَكُوتِهِ
هُوَ اَللَّهُ اَلْحَقُّ اَلْمُبِينُ أَحَقُّ وَ أَبْيَنُ مِمَّا تَرَى اَلْعُيُونُ
لَمْ تَبْلُغْهُ اَلْعُقُولُ بِتَحْدِيدٍ فَيَكُونَ مُشَبَّهاً
وَ لَمْ تَقَعْ عَلَيْهِ اَلْأَوْهَامُ بِتَقْدِيرٍ فَيَكُونَ مُمَثَّلاً
خَلَقَ اَلْخَلْقَ عَلَى غَيْرِ تَمْثِيلٍ
وَ لاَ مَشُورَةِ مُشِيرٍ وَ لاَ مَعُونَةِ مُعِينٍ
فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ
فَأَجَابَ وَ لَمْ يُدَافِعْ وَ اِنْقَادَ وَ لَمْ يُنَازِعْ
خلقة الخفاش
وَ مِنْ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ وَ عَجَائِبِ خِلْقَتِهِ
مَا أَرَانَا مِنْ غَوَامِضِ اَلْحِكْمَةِ فِي هَذِهِ اَلْخَفَافِيشِ اَلَّتِي يَقْبِضُهَا اَلضِّيَاءُ اَلْبَاسِطُ لِكُلِّ شَيْءٍ وَ يَبْسُطُهَا اَلظَّلاَمُ اَلْقَابِضُ لِكُلِّ حَيٍّ
وَ كَيْفَ عَشِيَتْ أَعْيُنُهَا عَنْ أَنْ تَسْتَمِدَّ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ نُوراً
تَهْتَدِي بِهِ فِي مَذَاهِبِهَا وَ تَتَّصِلُ بِعَلاَنِيَةِ بُرْهَانِ اَلشَّمْسِ إِلَى مَعَارِفِهَا
وَ رَدَعَهَا بِتَلَأْلُؤِ ضِيَائِهَا عَنِ اَلْمُضِيِّ فِي سُبُحَاتِ إِشْرَاقِهَا
وَ أَكَنَّهَا فِي مَكَامِنِهَا عَنِ اَلذَّهَابِ فِي بُلَجِ اِئْتِلاَقِهَا
فَهِيَ مُسْدَلَةُ اَلْجُفُونِ بِالنَّهَارِ عَلَى حِدَاقِهَا
وَ جَاعِلَةُ اَللَّيْلِ سِرَاجاً تَسْتَدِلُّ بِهِ فِي اِلْتِمَاسِ أَرْزَاقِهَا
فَلاَ يَرُدُّ أَبْصَارَهَا إِسْدَافُ ظُلْمَتِهِ
وَ لاَ تَمْتَنِعُ مِنَ اَلْمُضِيِّ فِيهِ لِغَسَقِ دُجُنَّتِهِ
فَإِذَا أَلْقَتِ اَلشَّمْسُ قِنَاعَهَا وَ بَدَتْ أَوْضَاحُ نَهَارِهَا
وَ دَخَلَ مِنْ إِشْرَاقِ نُورِهَا عَلَى اَلضِّبَابِ فِي وِجَارِهَا
أَطْبَقَتِ اَلْأَجْفَانَ عَلَى مَآقِيهَا
وَ تَبَلَّغَتْ بِمَا اِكْتَسَبَتْهُ مِنَ اَلْمَعَاشِ فِي ظُلَمِ لَيَالِيهَا
فَسُبْحَانَ مَنْ جَعَلَ اَللَّيْلَ لَهَا نَهَاراً وَ مَعَاشاً
وَ اَلنَّهَارَ سَكَناً وَ قَرَاراً
وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بِهَا عِنْدَ اَلْحَاجَةِ إِلَى اَلطَّيَرَانِ
كَأَنَّهَا شَظَايَا اَلْآذَانِ
غَيْرَ ذَوَاتِ رِيشٍ وَ لاَ قَصَبٍ
إِلاَّ أَنَّكَ تَرَى مَوَاضِعَ اَلْعُرُوقِ بَيِّنَةً أَعْلاَماً
لَهَا جَنَاحَانِ لَمَّا يَرِقَّا فَيَنْشَقَّا وَ لَمْ يَغْلُظَا فَيَثْقُلاَ
تَطِيرُ وَ وَلَدُهَا لاَصِقٌ بِهَا لاَجِئٌ إِلَيْهَا
يَقَعُ إِذَا وَقَعَتْ وَ يَرْتَفِعُ إِذَا اِرْتَفَعَتْ
لاَ يُفَارِقُهَا حَتَّى تَشْتَدَّ أَرْكَانُهُ
وَ يَحْمِلَهُ لِلنُّهُوضِ جَنَاحُهُ
وَ يَعْرِفَ مَذَاهِبَ عَيْشِهِ وَ مَصَالِحَ نَفْسِهِ
فَسُبْحَانَ اَلْبَارِئِ لِكُلِّ شَيْءٍ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ خَلاَ مِنْ غَيْرِهِ
نهج البلاغه : خطبه ها
عجائب آفرينش طاووس
و من خطبة له عليه‌السلام يذكر فيها عجيب خلقة الطاوس خلقة الطيور
اِبْتَدَعَهُمْ خَلْقاً عَجِيباً مِنْ حَيَوَانٍ وَ مَوَاتٍ
وَ سَاكِنٍ وَ ذِي حَرَكَاتٍ
وَ أَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ اَلْبَيِّنَاتِ عَلَى لَطِيفِ صَنْعَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ مَا اِنْقَادَتْ لَهُ اَلْعُقُولُ مُعْتَرِفَةً بِهِ وَ مَسَلِّمَةً لَهُ
وَ نَعَقَتْ فِي أَسْمَاعِنَا دَلاَئِلُهُ عَلَى وَحْدَانِيَّتِهِ
وَ مَا ذَرَأَ مِنْ مُخْتَلِفِ صُوَرِ اَلْأَطْيَارِ اَلَّتِي أَسْكَنَهَا أَخَادِيدَ اَلْأَرْضِ وَ خُرُوقَ فِجَاجِهَا وَ رَوَاسِيَ أَعْلاَمِهَا
مِنْ ذَاتِ أَجْنِحَةٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ هَيْئَاتٍ مُتَبَايِنَةٍ
مُصَرَّفَةٍ فِي زِمَامِ اَلتَّسْخِيرِ وَ مُرَفْرِفَةٍ بِأَجْنِحَتِهَا فِي مَخَارِقِ اَلْجَوِّ اَلْمُنْفَسِحِ وَ اَلْفَضَاءِ اَلْمُنْفَرِجِ
كَوَّنَهَا بَعْدَ إِذْ لَمْ تَكُنْ فِي عَجَائِبِ صُوَرٍ ظَاهِرَةٍ وَ رَكَّبَهَا فِي حِقَاقِ مَفَاصِلَ مُحْتَجِبَةٍ
وَ مَنَعَ بَعْضَهَا بِعَبَالَةِ خَلْقِهِ أَنْ يَسْمُوَ فِي اَلْهَوَاءِ خُفُوفاً
وَ جَعَلَهُ يَدِفُّ دَفِيفاً
وَ نَسَقَهَا عَلَى اِخْتِلاَفِهَا فِي اَلْأَصَابِيغِ بِلَطِيفِ قُدْرَتِهِ وَ دَقِيقِ صَنْعَتِهِ
فَمِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي قَالَبِ لَوْنٍ لاَ يَشُوبُهُ غَيْرُ لَوْنِ مَا غُمِسَ فِيهِ
وَ مِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي لَوْنِ صِبْغٍ قَدْ طُوِّقَ بِخِلاَفِ مَا صُبِغَ بِهِ
الطاوس وَ مِنْ أَعْجَبِهَا خَلْقاً اَلطَّاوُسُ اَلَّذِي أَقَامَهُ فِي أَحْكَمِ تَعْدِيلٍ وَ نَضَّدَ أَلْوَانَهُ فِي أَحْسَنِ تَنْضِيدٍ
بِجَنَاحٍ أَشْرَجَ قَصَبَهُ وَ ذَنَبٍ أَطَالَ مَسْحَبَهُ
إِذَا دَرَجَ إِلَى اَلْأُنْثَى نَشَرَهُ مِنْ طَيِّهِ وَ سَمَا بِهِ
مُطِلاًّ عَلَى رَأْسِهِ كَأَنَّهُ قِلْعُ دَارِيٍّ عَنَجَهُ نُوتِيُّهُ يَخْتَالُ بِأَلْوَانِهِ وَ يَمِيسُ بِزَيَفَانِهِ
يُفْضِي كَإِفْضَاءِ اَلدِّيَكَةِ وَ يَؤُرُّ بِمَلاَقِحِهِ أَرَّ اَلْفُحُولِ اَلْمُغْتَلِمَةِ لِلضِّرَابِ
أُحِيلُكَ مِنْ ذَلِكَ عَلَى مُعَايَنَةٍ لاَ كَمَنْ يُحِيلُ عَلَى ضَعِيفٍ إِسْنَادُهُ
وَ لَوْ كَانَ كَزَعْمِ مَنْ يَزْعُمُ أَنَّهُ يُلْقِحُ بِدَمْعَةٍ تَسْفَحُهَا مَدَامِعُهُ فَتَقِفُ فِي ضَفَّتَيْ جُفُونِهِ
وَ أَنَّ أُنْثَاهُ تَطْعَمُ ذَلِكَ ثُمَّ تَبِيضُ لاَ مِنْ لِقَاحِ فَحْلٍ سِوَى اَلدَّمْعِ اَلْمُنْبَجِسِ
لَمَا كَانَ ذَلِكَ بِأَعْجَبَ مِنْ مُطَاعَمَةِ اَلْغُرَابِ
تَخَالُ قَصَبَهُ مَدَارِيَ مِنْ فِضَّةٍ وَ مَا أُنْبِتَ عَلَيْهَا مِنْ عَجِيبِ دَارَاتِهِ وَ شُمُوسِهِ خَالِصَ اَلْعِقْيَانِ وَ فِلَذَ اَلزَّبَرْجَدِ
فَإِنْ شَبَّهْتَهُ بِمَا أَنْبَتَتِ اَلْأَرْضُ قُلْتَ جَنًى جُنِيَ مِنْ زَهْرَةِ كُلِّ رَبِيعٍ
وَ إِنْ ضَاهَيْتَهُ بِالْمَلاَبِسِ فَهُوَ كَمَوْشِيِّ اَلْحُلَلِ أَوْ كَمُونِقِ عَصْبِ اَلْيَمَنِ
وَ إِنْ شَاكَلْتَهُ بِالْحُلِيِّ فَهُوَ كَفُصُوصٍ ذَاتِ أَلْوَانٍ قَدْ نُطِّقَتْ بِاللُّجَيْنِ اَلْمُكَلَّلِ
يَمْشِي مَشْيَ اَلْمَرِحِ اَلْمُخْتَالِ وَ يَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَنَاحَيْهِ
فَيُقَهْقِهُ ضَاحِكاً لِجَمَالِ سِرْبَالِهِ وَ أَصَابِيغِ وِشَاحِهِ
فَإِذَا رَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى قَوَائِمِهِ زَقَا مُعْوِلاً بِصَوْتٍ يَكَادُ يُبِينُ عَنِ اِسْتِغَاثَتِهِ وَ يَشْهَدُ بِصَادِقِ تَوَجُّعِهِ
لِأَنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ كَقَوَائِمِ اَلدِّيَكَةِ اَلْخِلاَسِيَّةِ
وَ قَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ سَاقِهِ صِيصِيَةٌ خَفِيَّةٌ
وَ لَهُ فِي مَوْضِعِ اَلْعُرْفِ قُنْزُعَةٌ خَضْرَاءُ مُوَشَّاةٌ
وَ مَخْرَجُ عُنُقِهِ كَالْإِبْرِيقِ وَ مَغْرِزُهَا إِلَى حَيْثُ بَطْنُهُ كَصِبْغِ اَلْوَسِمَةِ اَلْيَمَانِيَّةِ أَوْ كَحَرِيرَةٍ مُلْبَسَةٍ مِرْآةً ذَاتَ صِقَالٍ
وَ كَأَنَّهُ مُتَلَفِّعٌ بِمِعْجَرٍ أَسْحَمَ
إِلاَّ أَنَّهُ يُخَيَّلُ لِكَثْرَةِ مَائِهِ وَ شِدَّةِ بَرِيقِهِ أَنَّ اَلْخُضْرَةَ اَلنَّاضِرَةَ مُمْتَزِجَةٌ بِهِ
وَ مَعَ فَتْقِ سَمْعِهِ خَطٌّ كَمُسْتَدَقِّ اَلْقَلَمِ فِي لَوْنِ اَلْأُقْحُوَانِ
أَبْيَضُ يَقَقٌ فَهُوَ بِبَيَاضِهِ فِي سَوَادِ مَا هُنَالِكَ يَأْتَلِقُ
وَ قَلَّ صِبْغٌ إِلاَّ وَ قَدْ أَخَذَ مِنْهُ بِقِسْطٍ
وَ عَلاَهُ بِكَثْرَةِ صِقَالِهِ وَ بَرِيقِهِ وَ بَصِيصِ دِيبَاجِهِ وَ رَوْنَقِهِ
فَهُوَ كَالْأَزَاهِيرِ اَلْمَبْثُوثَةِ لَمْ تُرَبِّهَا أَمْطَارُ رَبِيعٍ وَ لاَ شُمُوسُ قَيْظٍ
وَ قَدْ يَنْحَسِرُ مِنْ رِيشِهِ وَ يَعْرَى مِنْ لِبَاسِهِ فَيَسْقُطُ تَتْرَى وَ يَنْبُتُ تِبَاعاً فَيَنْحَتُّ مِنْ قَصَبِهِ اِنْحِتَاتَ أَوْرَاقِ اَلْأَغْصَانِ
ثُمَّ يَتَلاَحَقُ نَامِياً حَتَّى يَعُودَ كَهَيْئَتِهِ قَبْلَ سُقُوطِهِ
لاَ يُخَالِفُ سَالِفَ أَلْوَانِهِ وَ لاَ يَقَعُ لَوْنٌ فِي غَيْرِ مَكَانِهِ
وَ إِذَا تَصَفَّحْتَ شَعْرَةً مِنْ شَعَرَاتِ قَصَبِهِ أَرَتْكَ حُمْرَةً وَرْدِيَّةً وَ تَارَةً خُضْرَةً زَبَرْجَدِيَّةً وَ أَحْيَاناً صُفْرَةً عَسْجَدِيَّةً
فَكَيْفَ تَصِلُ إِلَى صِفَةِ هَذَا عَمَائِقُ اَلْفِطَنِ أَوْ تَبْلُغُهُ قَرَائِحُ اَلْعُقُولِ أَوْ تَسْتَنْظِمُ وَصْفَهُ أَقْوَالُ اَلْوَاصِفِينَ
وَ أَقَلُّ أَجْزَائِهِ قَدْ أَعْجَزَ اَلْأَوْهَامَ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ اَلْأَلْسِنَةَ أَنْ تَصِفَهُ
فَسُبْحَانَ اَلَّذِي بَهَرَ اَلْعُقُولَ عَنْ وَصْفِ خَلْقٍ جَلاَّهُ لِلْعُيُونِ
فَأَدْرَكَتْهُ مَحْدُوداً مُكَوَّناً وَ مُؤَلَّفاً مُلَوَّناً
وَ أَعْجَزَ اَلْأَلْسُنَ عَنْ تَلْخِيصِ صِفَتِهِ وَ قَعَدَ بِهَا عَنْ تَأْدِيَةِ نَعْتِهِ
صغار المخلوقات وَ سُبْحَانَ مَنْ أَدْمَجَ قَوَائِمَ اَلذَّرَّةِ وَ اَلْهَمَجَةِ
إِلَى مَا فَوْقَهُمَا مِنْ خَلْقِ اَلْحِيتَانِ وَ اَلْفِيَلَةِ
وَ وَأَى عَلَى نَفْسِهِ أَلاَّ يَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمَّا أَوْلَجَ فِيهِ اَلرُّوحَ إِلاَّ وَ جَعَلَ اَلْحِمَامَ مَوْعِدَهُ وَ اَلْفَنَاءَ غَايَتَهُ
منها في صفة الجنة فَلَوْ رَمَيْتَ بِبَصَرِ قَلْبِكَ نَحْوَ مَا يُوصَفُ لَكَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُكَ عَنْ بَدَائِعِ مَا أُخْرِجَ إِلَى اَلدُّنْيَا مِنْ شَهَوَاتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ زَخَارِفِ مَنَاظِرِهَا
وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِكْرِ فِي اِصْطِفَاقِ أَشْجَارٍ غُيِّبَتْ عُرُوقُهَا فِي كُثْبَانِ اَلْمِسْكِ عَلَى سَوَاحِلِ أَنْهَارِهَا
وَ فِي تَعْلِيقِ كَبَائِسِ اَللُّؤْلُؤِ اَلرَّطْبِ فِي عَسَالِيجِهَا وَ أَفْنَانِهَا
وَ طُلُوعِ تِلْكَ اَلثِّمَارِ مُخْتَلِفَةً فِي غُلُفِ أَكْمَامِهَا
تُجْنَى مِنْ غَيْرِ تَكَلُّفٍ فَتَأْتِي عَلَى مُنْيَةِ مُجْتَنِيهَا وَ يُطَافُ عَلَى نُزَّالِهَا فِي أَفْنِيَةِ قُصُورِهَا بِالْأَعْسَالِ اَلْمُصَفَّقَةِ وَ اَلْخُمُورِ اَلْمُرَوَّقَةِ
قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ اَلْكَرَامَةُ تَتَمَادَى بِهِمْ حَتَّى حَلُّوا دَارَ اَلْقَرَارِ وَ أَمِنُوا نُقْلَةَ اَلْأَسْفَارِ
فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ أَيُّهَا اَلْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَى مَا يَهْجُمُ عَلَيْكَ مِنْ تِلْكَ اَلْمَنَاظِرِ اَلْمُونِقَةِ لَزَهِقَتْ نَفْسُكَ شَوْقاً إِلَيْهَا
وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِي هَذَا إِلَى مُجَاوَرَةِ أَهْلِ اَلْقُبُورِ اِسْتِعْجَالاً بِهَا
جَعَلَنَا اَللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ يَسْعَى بِقَلْبِهِ إِلَى مَنَازِلِ اَلْأَبْرَارِ بِرَحْمَتِهِ
تفسير بعض ما في هذه الخطبة من الغريب قال السيد الشريف رضي الله عنه قوله عليه‌السلام يؤر بملاقحه الأر
كناية عن النكاح يقال أر الرجل المرأة يؤرها إذا نكحها
و قوله عليه‌السلام كأنه قلع داري عنجه نوتيه القلع شراع السفينة و داري منسوب إلى دارين و هي بلدة على البحر يجلب منها الطيب
و عنجه أي عطفه يقال عنجت الناقة كنصرت أعنجها عنجا إذا عطفتها و النوتي الملاح
و قوله عليه‌السلام ضفتي جفونه أراد جانبي جفونه
و الضفتان الجانبان و قوله عليه‌السلام و فلذ الزبرجد الفلذ جمع فلذة و هي القطعة
و قوله عليه‌السلام كبائس اللؤلؤ الرطب الكباسة العذق و العساليج الغصون واحدها عسلوج
نهج البلاغه : خطبه ها
دریافت گزارشات هجرت پيامبر صلى الله علیه و آله
و من كلام له عليه‌السلام اقتص فيه ذكر ما كان منه بعد هجرة النبي صلى‌الله‌عليه‌وآله ثم لحاقه به
فَجَعَلْتُ أَتْبَعُ مَأْخَذَ رَسُولِ اَللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله فَأَطَأُ ذِكْرَهُ حَتَّى اِنْتَهَيْتُ إِلَى اَلْعَرَجِ
قال السيد الشريف رضي الله عنه في كلام طويل قوله عليه‌السلام فأطأ ذكره من الكلام الذي رمى به إلى غايتي الإيجاز و الفصاحة أراد أني كنت أعطى خبره صلى‌الله‌عليه‌وآله من بدء خروجي إلى أن انتهيت إلى هذا الموضع فكنى عن ذلك بهذه الكناية العجيبة
نهج البلاغه : حکمت ها
ارزش علم و ادب و تفکر
وَ قَالَ عليه‌السلام اَلْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ
وَ اَلْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ
وَ اَلْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ
نهج البلاغه : حکمت ها
ضرورت گرفتن حق خلافت
وَ قَالَ عليه‌السلام لَنَا حَقٌّ فَإِنْ أُعْطِينَاهُ وَ إِلاَّ رَكِبْنَا أَعْجَازَ اَلْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ اَلسُّرَى
قال الرضي و هذا من لطيف الكلام و فصيحه و معناه أنا إن لم نعط حقنا كنا أذلاء و ذلك أن الرديف يركب عجز البعير كالعبد و الأسير و من يجري مجراهما
نهج البلاغه : حکمت ها
معیار خلافت
وَ قَالَ عليه‌السلام وَا عَجَبَاهُ أَ تَكُونُ اَلْخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ اَلْقَرَابَةِ
قال الرضي و روي له شعر في هذا المعنى فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم فكيف بهذا و المشيرون غيب و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم فغيرك أولى بالنبي و أقرب
نهج البلاغه : حکمت ها
اصول خوشنویسی
وَ قَالَ عليه‌السلام لِكَاتِبِهِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِي رَافِعٍ أَلِقْ دَوَاتَكَ وَ أَطِلْ جِلْفَةَ قَلَمِكَ وَ فَرِّجْ بَيْنَ اَلسُّطُورِ وَ قَرْمِطْ بَيْنَ اَلْحُرُوفِ فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْدَرُ بِصَبَاحَةِ اَلْخَطِّ