عبارات مورد جستجو در ۴۴۱۰ گوهر پیدا شد:
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۰ - قطعه
بود قرآن کتابی پای تا سر
کلام ایزد علام ذوالمن
دو عالم یک ورق کان را دو رویست
همه معنای آن آیات متقن
چو این یکرو که خواندی صدق دیدی
به کذب روی دیگر هم مبر ظن
اگر‌امروز از فهم تو دور است
شود فردا تو را فاش و مبرهن
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۴ - قطعه
حرمت دهقان بود لازم اگرچه بنده را
آنکه جانش می دهد البته نانش می‌دهد
لیک دهقان در میان خلق دست اول است
از خدا می‌گیرد و بر بندگانش می‌دهد
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۳۶ - قطعه
به هر چیز مهرت فزونتر بود
همان را پرستش کنی هرچه هست
چو مهرت به دنیا ز حق بیش شد
تو دنیاپرستی نئی حق‌پرست
صغیر اصفهانی : قطعات
شمارهٔ ۴۰ - قطعه
هست ثابت که اهل عرفان نیست
هرکه ثابت به عهد و پیمان نیست
شرط ایمان درستی قول است
هرکه را قول نیست ایمان نیست
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۳
یا شاه نجف ببین من حیران را
محروم مران ز درگهت مهمان را
ای شاه تو میزبان خوان ملکی
اطعام کن این گدای سرگردان را
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۴
ای مظهر کل هویت یزدان را
ای مهر تو گوهر صدف ایمان را
از چنگ سگ نفس رها ساز مرا
آن سان که ز شیر حضرت سلمان را
صغیر اصفهانی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷
از ذات خداوند کسی آگه نیست
بر کنه کمال او خرد را ره نیست
فرمود علی ز آنچه آری به تمیز
مخلوق خیال تست آن الله نیست
میرزا قلی میلی مشهدی : غزلیات
شمارهٔ ۱۸۲
ره غلط کرده خیالش به دل ریش آمد
همچو شاهی که به ویرانه درویش آمد
خواری و زاری من دید و به حالم نگریست
آشنایی که درین گوشه مرا پیش آمد
هیچ کس در پی رسوایی دل نیست، ولی
چه توان، چون ز تحمل غم دل بیش آمد
نقد جان بر سر دل عاقبت‌الامر نهاد
هر که سوی تو به دنبال دل خویش آمد
نیش عقرب ز یکی بیش ندیدیم، ولی
عقرب زلف ترا هر سر مو نیش آمد
ای مسلمان که دل اندر گرو دین داری
بر حذر باش که آن کافر بد کیش آمد
لب پر شور تو در خاطر میلی بگذشت
تازه بازم نمکی بر جگر ریش آمد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶
گشت خداکارساز، عاشق جانباز را
کیست که بر هم زند،کار خداساز را
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴
شمع! بنشین ز طربخانه پروانه جدا
ترک فانوس مکن،گور جدا، خانه جدا
تا لب شیشه به صد بوسه نگردد ضامن
لب ساغر نشود از لب جانانه جدا
شانه و زلف به هم تا سر الفت دارند
می کند خون به دلم، زلف جدا، شانه جدا
بس که ناراستی از ساغر دوران گل کرد
همچو نرگس نکنم دست ز پیمانه جدا
بوی آبادی اگر پا نگذارد به میان
چون خرابی، نشود جغد ز ویرانه جدا
در قفس تا نکنم زمزمه با خاطر جمع
داد صیاد به من آب جدا، دانه جدا
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۱۹۳
بی فرات کرشمه ات در باغ
ماتم افروزی شهید گل است
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۲۲۲
سیاره طالع اسیران
همرقص کبوتران چاهی ست
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۰۷
آرام نگیرد نفسی بر مژه ام اشک
کودک چو رود بر سر دیوار، بترسد
در گوشه این کلبه، خرابی شده پنهان
روزی که برآید، در و دیوار بترسد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۴
آمد برهمن در حرم،با اهل دین شد همقدم
بگذشت از سنگ صنم، دل بست بر سنگی دگر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۳
پیغمبر حسنت ورق معجزه گرداند
افکند من شک زده را در شک دیگر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۶
پروانه ما گرچه رسد زود به آتش
خواهد که رسد پیشتر از دود به آتش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۰۱
نهان شد صافی ام ز آمیزش ناصاف این مجلس
به چشم میکشان صهبای دردآلود را مانم
نهد پا بر بساط مشربم ترسا وگر مومن
تفاوت نیست پیشم، درگه معبود را مانم
ز جور آسمان، گفتار و کردارم دگرگون شد
به احمد پیروم، لیک امت محمود را مانم
ز عصیان می گریزم وز عبادت می کشم تاوان
نه دنیایی، نه دینی، زاهد مردود را مانم
بجز نقصان ندیدم از جنون عاشقی طغرا
به سودا دشمنم، سوداگر بی سود را مانم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۱۹
جنون در چوب گل پیچد ز سودایی که من دارم
کند زنجیر شور از دست غوغایی که من دارم
ز عشق گلرخان نه دین من برجاست، نه دنیا
نصیب کس مبادا دین و دنیایی که من دارم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۵۶۶
سایه ام از تیره روزی، لیک در ایوان چرخ
آفتاب آید چو پایین، من به بالا می روم
کس نمی پوشد بجز دود دلم رخت عزا
همچو شمع انجمن هرگه ز دنیا می روم
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۶۸۱
نه دود است این که بر اطراف روی شمع می افتد
پریشان می کند در ماتم پروانه، گیسویی