عبارات مورد جستجو در ۱۱۰۲ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۳۱
مجلس عشق است و ما سرمست می
یار با ساقی و ما مهمان وی
باز با میر خراباتم حریف
خلوتی خالی و جز ما هیچ شی
کشتهٔ عشقم از آنم زنده دل
مردهٔ دردم از آنم گشته حی
گر بیابی عاشقی گو الصلا
ور ببینی عاقلی گو دو رهی
عشق ما را رو به میخانه نمود
جان فدای این دلیل نیک پی
عالمی سرمست و خماری کریم
تو چنین مخمور باشی تا به کی
سید ما را نگر کز عشق او
نامهٔ هستی به مستی کرده طی
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۴۰
از جرعهٔ جام لایزالی
مستیم و خراب و لاابالی
افتاده خراب در خرابات
فارغ ز وساوس خیالی
بگذار حدیث دی و فردا
معشوق چو حاصل است حالی
در میکده رو شراب در کش
ز آن جام مروق زلالی
می سوز چو شمع در غم عشق
می نال که خوش به عشق نالی
بنگر که ز عشق نی بنالید
با این همه بی زبان دلالی
ماه نظرت چو کامل آید
خواهی قمر است و خواه لالی
من ذره ام و نگار خورشید
خورشید ز ذره نیست خالی
سید مست است و جام بر دست
در مجلس عشق لایزالی
شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۵۰
ترک مستم می پرستم یللی
ساغر باده به دستم یللی
عهد با ساقی ببستم تننا
توبه را دیگر شکستم یللی
مدتی بوده اسیر بند عقل
از چنین بندی بجستم یللی
نیست گشتم از خود و هر دو جهان
از وجود عشق هستم یللی
دردسر می داد مخموری مرا
باده خوردم باز رستم یللی
زاهد هشیار را با من چه کار
سید رندان مستم یللی
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۲۷
به قدر حوصله‌ها جام می دهد ساقی
اگر چه بادهٔ خمخانه را نهایت نیست
بیا که مجلس عشق است و عاشقان سرمست
چنین مقام خوشی در همه ولایت نیست
شاه نعمت‌الله ولی : قطعات
قطعهٔ شمارهٔ ۱۳۲
گیرم که حباب را بیابی
جز آب بگو دگر چه داری
مستانه بیا و باده می نوش
ای یار عزیز در خماری
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۴۲
مخموری و میکده نجوئی حیف است
با ما سخن از ذوق نگوئی حیف است
میخانهٔ عاشقان سبیل است به ما
تو در طلب جام و سبوئی حیفست
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۳
ای عقل بو که عشق خلاقی شد
عشق آمد و راه زهد زراقی شد
میخانه چو گرم گشت و رندان کامل
سلطان خرابات به خود ساقی شد
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۷
در کوی مغان مست و خراب افتادم
توبه بشکسته در شراب افتادم
سر بر در میخانه نهادم چه دگر
رندانه به ذوق در شراب افتادم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۸
در کوی خرابات خراب افتادیم
رندانه به ذوق در شراب افتادیم
در بحر محیط کشت ای می راندیم
کشتی بشکست ما در آب افتادیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۷
تا جان باشد به می خوری می‌ کوشم
خوش آب حیاتی است روان می ‌نوشم
مویی ز سر زلف بتی یافته ام
زنـــار کنم بـــه عـــالمی نــــفروشم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۳
در کوی مغان مست و خراب افتادیم
توبه بشکسته در شراب افتادیم
سر بر در میخانه نهادیم دگر
رندانه به ذوق بی حجاب افتادیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۴
در کوی خرابات خراب افتادیم
رندانه به ذوق در شراب افتادیم
در بحر محیط کشت ای می ‌راندیم
کشتی بشکست و ما در آب افتادیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۷۱
در ساغر ما به جز می ناب نبو
با عاشق مست عقل مخمور که بو
گویی ز فلان چشمه روان آب خوش است
با بحر محیط قطرهٔ آب چه بو
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۸۶
دیدم صنمی جام میی نوشیده
از نقش خیال جامه ای پوشیده
گفتم ز کجا شراب نوشی گفتا
از خم میی که خود به خود جوشیده
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۴۸
از تجلی ذوق اگر داری خوشست
این چنین ذوق ار به دست آری خوشست
ذوق یاران از تجلی خوش بود
حال سرمستان به میخواری خوشست
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۶۹
ساقی ما به ذوق سرمست است
با حریفان مدام بنشستست
می برد دست از همه عالم
زان که دستان او از آن دست است
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۹۳
گر چه دارم ساغر اسما مدام
می ز خم ذات می نوشم به کام
ساقی سرمستم و رند حریف
عاشق و معشوق و عشقم والسلام
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۲۱۱
ساقیا از روی لطف بیکران
ساغر می ده به دست عاشقان
می به زاهد گر دهی ضایع شود
می بخ رندی ده که می نوشد به جان
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۱۱۲
در خرابات رند مستی دید
می خمخانه را به او بخشید
شاه نعمت‌الله ولی : مفردات
شمارهٔ ۲۱۶
ما و ساقی نشسته مست خراب
خیز اگر عاشقی بیا دریاب