عبارات مورد جستجو در ۸۹۹ گوهر پیدا شد:
امیر معزی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۴
ای ماه کمان شهریاری گویی
یا ابروی آن طرفه نگاری گویی
نعلی زده از زرّ عیاری گویی
درگوش سپهر گوشواری گویی
حکیم نزاری : غزلیات
شمارهٔ ۹۱۱
با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم
باز از کونین نه امید می دارم نه بیم
چون زبهرِ دوستیِ با من دشمن اند
دشمنان خویشتن را دوست میدارم عظیم
آی دل آشفته گر به مقصد رهبری
پای مجروح است و سَیرت بر صراط مستقیم
تو مس آلوده ای و عشق کوره امتحان
کی شود پاکیزه تا در بوته نگدازند سیم
نیست ممکن وصف درد عاشقان کردن که هست
مادر دوران مگر از جنس این دولت عقیم
گر درونت نیست راه از خود برون نا آمده
تا که علت نگذرد صحت نمییابد سقیم
تا نباشی بت پرست ای یار یاری دوست دار
در فروغِ طلعتش خاصیت دست کلیم
گر بمیری هر نفس در آرزوی روی او
بازت از سر زنده گرداند به انفاس نسیم
مرد این معنی نزاری نیست دعوی مکن
پای چندانی فرو میکن که حد دارد گلیم
آتش و آب و خلیل و خضر تمثیلند و تو
قابل آب بهشتی منکر نار جهیم
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۸
داری ز پی چشم بد ای درّ خوشاب
یک نرگس ناشکفته در زیر نقاب
وین از همه طرفه تر که از بادۀ حسن
یک چشم تو مستت ودگر چشم خواب
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
خون خوارۀ مهربان غمزه تست
مرد افگن و مست و ناتوان غمزۀ تست
بیمار که جان دهد فراوان هستند
بیمار که جان ستاند آن غمزۀ تست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۶
تیغ تو که همچو مرگ مردم خوارست
بر پایۀ تخت سلطنت مسمارست
گر گوهر آب دار در بحر بود
در بحر کف تو آب گوهر دارست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۱
در خدمت تو گر تن من برپایست
آن هم نه بزور خویشتن برپایست
شمعی که میان انجمن برپایست
از ضعف تنش به پیرهن برپایست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
از بحر کف تو چون برامد تیغت
نشگفت که پر ز گوهر آمد تیغت
از بس که دوید در قفای دشمن
از تیزی خویش در سر آمد تیغت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۰
در حیله گری هزار رنگ آورمت
تا چون دهن خویش بتنگ آورمت
هرچند که در پرده یی از موزونی
روزی بترانه یی بچنگ آورمت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۴
بلبل به سپیده‌دم همی زد فریاد
کین آتش گل در همه گلزار افتاد
ابر از برش ارچه آب می ریخت چه سود؟
کاتش همه در گرفته بود از دم باد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۴۸
گر دیدۀ نرگس نه سبل می دارد
بینایی او چرا خلل می دارد؟
بید ارنه سر خلاف دارد در باغ
از بهر چه گربه در بغل می دارد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۵۹
با غنچه صبا چو دست اندر کش کرد
بشکفت ز شرم و چهره چون آتش کرد
دانست که نورسیده و ساده دلست
او را بدوسه قراضه زر دلخوش کرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
آن شمع دراز قد که جز سر نکشد
بیش از یک شب عمروی اندر نکشد
ده تو دارد جامه و از سر سبکی
می جوشد مغزش و یکی بر نکشد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۳
هر چند ز نرگس صفت چشم کنند
ور چه مثل از رنگ رخ لاله زنند
نه این چو رخ تست و نه آن چون چشمت
با آنکه خود این چشم و چراغ چمنند
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۵
گل چو ز صبا حدیث رویت بشنود
لبخند یی از سر رعونت بنمود
تا لاجرمش صبا چنان زد بر روی
کش گشت همه لب و دهن خون آلود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۶۹
تیغ تو گیاهیست که مردم درود
وز زخم زبان برو خطایی نرود
در رنگ بسان برگ حنی آمد
سبزست و بهر جا که رسد لعل شود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۳۷۹
معشوقه چو شاهد و باندام بود
عاشق چه زبان که خوار و بد نام بود؟
چون باده بکام باده آشام بود
باشد که سفال کهنه یی جام بود
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۰۲
چون کیسۀ غنچه را صبا پر زردید
غمّازی کرد و پرده بروی بدرید
در زخم شکنجه اش چنان تنگ کشید
کش ازین ناخنان همه خون بچکید
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۴۸
ای از رسرشک باران از ابر
باران هنر از تو چو باران از ابر
از دست تو آستین سایل همه سال
چون دامن خیمه روز باران از ابر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۶۱
یارم بسخن دوش همی سفت شکر
زوگوش بخروار همی رفت شکر
گفتم که چه چیزست بدین شیرینی؟
پسته بدلی شکسته میگفت ، شکر
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۴۹۲
خالیست سیاه بر رخ آن مه وش
افتاده خوش و مراهمی افتد خوش
چون مهر که از مشک نهی بر باده
یا قطرۀ آبی که چکد بر آتش