عبارات مورد جستجو در ۹۶۶۸ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۳
آن غنچۀ گل نگر چه چست افتادست
بر داشته آخر و نخست افتادست
دی روی چنان فراهم آورده دژم
و امروز چنین ز خنده ست افتادست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۸۹
هر کجا که دلی هست ز غم فرسودست
کس نیست که از رنج جهان آسودست
گر بلبل محنت زده عاشق بودست
باری دل غنچه از چه خون آلودست؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۹۱
گر لاله بهجران تو خوشدل بودست
خون جگرش نگر که چون پالودست
بی روی تو غنچه خنده یی از دل زد
وان نیز بدولت تو خون آلودست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۱
از بس که رخ لاله خوش و خندانست
چشم تر نرگس اندر و حیرانست
رویی که بچشم می در آید اینست
چشمی که بروی می در آید انست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۷
این خشک گیا که زرد چون روی منست
ریزنده و جای جای جون موی منست
و ایت طاق پل شکسته و آب روان
گویی که مثال چشم و ابروی منست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۵
بشنو سخن باد که چون دلخواهست
بنشین که نه وقت آتش و خر گاهست
این باد بدین خوشی ندانم زکجاست
یا محمل گل رسید یا در راهست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۶
گل خواست که چون رخش نکو باشد و نیست
چون دلبر من به رنگ و بو باشد و نیست
صد روی فراهم آورد هر سالی
باشد که یکی چو روی او باشد و نیست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۴
بلبل نالان ز شاخ چون دلشده ییست
گریان ز برش ابر چو محنت زده ییست
گویند جهان خوشست ایمه چه خوشی؟
کز گریه و ناله همچو ماتم کده ییست
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۷
روی تو بدید عقل را رای برفت
قدّت بخمیده و سرو از جای برفت
بگذشت صبا سحرگهی بر گلزار
بویی تو شنید و زورش از پای برفت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۸
اطراف چمن لالۀ دلکش بگرفت
وز جنبش باد آتش خوش بگرفت
ز آتش زنۀ ابر ز بس شعلۀ برق
حرّافۀ گل سربسر آتش بگرفت
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۴
بلبل به سپیده‌دم همی زد فریاد
کین آتش گل در همه گلزار افتاد
ابر از برش ارچه آب می ریخت چه سود؟
کاتش همه در گرفته بود از دم باد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۷
از بس که سوی چمن برد بوی تو باد
وز بس که کند گل ز دور خار تو باد
تا لاجرم آزادی سر تا پایت
در دست و زبان سوسن و سرو افتاد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۶
گل گر چه بطبع خوب و دمساز افتاد
معشوقۀ بلبل خوش آواز افتاد
پس خنده زنان آمد و چون روی تو دید
گریان گریان خجل خجل باز افتاد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۸
چون غنچۀ گل در تک و پو می افتد
از شاخ بهر باد فرو می افتد
ز آغاز و سرانجام همی اندیشد
وز آمد و شد خنده برو می افتد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۱۹
زلفت همه بر لالۀ تر می غلتند
گه بر گل و گاه بر شکر می غلتد
روزی صد بار بر درت میدم چشم
تر می شود و بخاک در می غلتد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۵
مشک تو نقاب ارغوان می گردد
سوسن به بنفشه در نهان می گردد
هر چند که در حسن جهانیست رخت
دریاب که احوال جهان می گردد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۶
گل راز طرب همه دهان می خندد
گویی ز برای چه چنان می خندد؟
آری همه کار کش ببرگست ز زر
زان خفت ستان و بر جهان می خندد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۲۷
گل در مه روزه همچنان می خندد
گویی که بطنز بر جهان می خندد
می روشن و نو بهار و مردم هشیار
گل را عجب آمدست از آن می خندد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۱
آن لاله نگر چو ساغری آمده خرد
یک نیمه از آن صافی و یک نیمش درد
وان شبنم بین نشسته بر عارض گل
گویی که پیاله حل شد و می بفسرد
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۲۳۵
زلف تو از آن باد که در سر دارد
جز بر گل لاله گام می نگذارد
در سایۀ رخسار تو چون جای گرفت
شاید که بآفتاب سر در نارد