عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۰ - مذمت ممدوحی که وعدهٔ صله بدو داده و وفا نکرده
کردگارا مشته رندی ده جهان را خوش تراش
تا که از قومی که هم ایشان و هم ما تیشهایم
شعر بردم خواجه را حالی جوابی باز گفت
لفظ و معنی همچنان یعنی که ما همپیشهایم
قصه تا کی گویم از بس خواب خرگوش خسان
راست چون شیران به شب آتش زده در بیشهایم
خاطر از اندیشه عاجز و نقد کیسه این
دیر شد معذور میدار اندر آن اندیشهایم
تا که از قومی که هم ایشان و هم ما تیشهایم
شعر بردم خواجه را حالی جوابی باز گفت
لفظ و معنی همچنان یعنی که ما همپیشهایم
قصه تا کی گویم از بس خواب خرگوش خسان
راست چون شیران به شب آتش زده در بیشهایم
خاطر از اندیشه عاجز و نقد کیسه این
دیر شد معذور میدار اندر آن اندیشهایم
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۱ - در مدح
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۲ - در اشتیاق
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۵ - معما
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۶ - شراب خواهد
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۸ - در طلب عفو
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۷۹ - مطایبه
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۸۵ - در مرثیه
ای جهانت به مهر دل جویان
آسمان هم در این هوس پویان
مویهگر گشته زهرهٔ مطرب
بر جهان و جهانیان مویان
عمر خوش خوی روترش کرده
بیتو بر زندگان چو بدخویان
کرده اجرام ماتمت بر وی
چرخ رایان مشتری رویان
من ز حج زیارتت عاجز
وانگه آن کعبه را به جان جویان
روزم از دود آتش تقدیر
تیره چون طرهٔ سیه مویان
خوانم از نعمت تو بود و نهاد
در کمی روی و داردش روی آن
زانکه پیوسته مردم چشمم
هست روی از غمت به خون شویان
ای که مستور عدت کف تست
قطره در ابر همچو بیشویان
نور و ظلمت ز پویهٔ قدمت
خاک کیوت چو عاشقان بویان
نفس تو تازیان و در منزل
تازه گلهای ارجعی رویان
تو و سکان سده در نسبت
همه همشهریان و هم کویان
عرش رخ در جنابت آورده
قدس الله روحه گویان
آسمان هم در این هوس پویان
مویهگر گشته زهرهٔ مطرب
بر جهان و جهانیان مویان
عمر خوش خوی روترش کرده
بیتو بر زندگان چو بدخویان
کرده اجرام ماتمت بر وی
چرخ رایان مشتری رویان
من ز حج زیارتت عاجز
وانگه آن کعبه را به جان جویان
روزم از دود آتش تقدیر
تیره چون طرهٔ سیه مویان
خوانم از نعمت تو بود و نهاد
در کمی روی و داردش روی آن
زانکه پیوسته مردم چشمم
هست روی از غمت به خون شویان
ای که مستور عدت کف تست
قطره در ابر همچو بیشویان
نور و ظلمت ز پویهٔ قدمت
خاک کیوت چو عاشقان بویان
نفس تو تازیان و در منزل
تازه گلهای ارجعی رویان
تو و سکان سده در نسبت
همه همشهریان و هم کویان
عرش رخ در جنابت آورده
قدس الله روحه گویان
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۸۶ - در قناعت
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۸۸ - طلب پنبه و روغن کند
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۹۱ - پیراهن کتان سنبلی از فریدالدین کاتب خواهد
ای پایهٔ دانش از دلت عالی
وی دیدهٔ بخشش از کفت روشن
آمال و نسیم و بوی خلق تو
یعقوب و نسیم و بوی پیراهن
پیراهن مدت تو دوران را
تا حشر فرو گرفته پیرامن
همچون زه و جیب قدر و رایت را
دست مه و آفتاب در گردن
ایام گریز پای سرگردان
بر پای تو سر نهاده چون دامن
آیا به چه فن توانمت دیدن
ای در همه فن چو مردم یک فن
از جیب کتان سنبلیی تو
سر برزده قلتبانی یعنی من
وی دیدهٔ بخشش از کفت روشن
آمال و نسیم و بوی خلق تو
یعقوب و نسیم و بوی پیراهن
پیراهن مدت تو دوران را
تا حشر فرو گرفته پیرامن
همچون زه و جیب قدر و رایت را
دست مه و آفتاب در گردن
ایام گریز پای سرگردان
بر پای تو سر نهاده چون دامن
آیا به چه فن توانمت دیدن
ای در همه فن چو مردم یک فن
از جیب کتان سنبلیی تو
سر برزده قلتبانی یعنی من
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۹۶ - فی اقتراح الذهب
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۳۹۷ - زینالدین عبدالله از استر افتاده و حکیم به عیادت او نرفته بود این قطعه در عذر تقصیر خویش گفته
ای بزرگی که از شمایل و قدر
ملک را زینتی و دین را زین
نور رای تو فالق الاصباح
کف و کلک تو مجمعالبحرین
روزی خلق تو به یومالدین
گشته در ذمت سخای تو دین
زاسمان تا به پایهٔ شرفت
از زمین تا به آسمان مابین
سقطهٔ تو سواد مسکون را
ای ز سکانش چون سواد از عین
به من از کربت و بلا آورد
که نیاورد کربلا به حسین
نبود شین اگر بود عاجز
ای ز گیتی نه عجز دیده نه شین
قطرهای از تحمل کشتی
اشتری از تحمل کونین
ای سلامت به صحبتت عطشان
چون به آب حیات ذوالقرنین
ز ارزوی علاجت از دل پاک
در حنین آمده عظام حنین
گفته بودم به خدمتت برسم
خردم گفت اننا من این
نزد سیمرغ تب از آن خوشتر
کش عیادت کند غراب البین
ملک را زینتی و دین را زین
نور رای تو فالق الاصباح
کف و کلک تو مجمعالبحرین
روزی خلق تو به یومالدین
گشته در ذمت سخای تو دین
زاسمان تا به پایهٔ شرفت
از زمین تا به آسمان مابین
سقطهٔ تو سواد مسکون را
ای ز سکانش چون سواد از عین
به من از کربت و بلا آورد
که نیاورد کربلا به حسین
نبود شین اگر بود عاجز
ای ز گیتی نه عجز دیده نه شین
قطرهای از تحمل کشتی
اشتری از تحمل کونین
ای سلامت به صحبتت عطشان
چون به آب حیات ذوالقرنین
ز ارزوی علاجت از دل پاک
در حنین آمده عظام حنین
گفته بودم به خدمتت برسم
خردم گفت اننا من این
نزد سیمرغ تب از آن خوشتر
کش عیادت کند غراب البین
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۰۰ - در مدیح
به خدایی که ذات لم یزلش
باشد از سر بندگان آگاه
دست صنعتش ز اقتدار نهد
بر سر آفتاب و ماه کلاه
زر فشاند ز صبح هر روزی
در خم این زمردین خرگاه
به رسولی که بد سبابهٔ او
سبب جامه خرقه کردن ماه
به امینی که آورید بدو
ز اسمان امر و نهی بیاکراه
به کتابی که تا بدو داریم
از گناهان به روز حشر گواه
به کلامی که مهر ایمانست
چیست آن لا اله الا الله
که اگر هست یا بخواهد بود
ملک و دین را نظیر همچو تو شاه
تا جهان باشد از تو نازان باد
رایت و چتر و تخت و تاج و کلاه
باشد از سر بندگان آگاه
دست صنعتش ز اقتدار نهد
بر سر آفتاب و ماه کلاه
زر فشاند ز صبح هر روزی
در خم این زمردین خرگاه
به رسولی که بد سبابهٔ او
سبب جامه خرقه کردن ماه
به امینی که آورید بدو
ز اسمان امر و نهی بیاکراه
به کتابی که تا بدو داریم
از گناهان به روز حشر گواه
به کلامی که مهر ایمانست
چیست آن لا اله الا الله
که اگر هست یا بخواهد بود
ملک و دین را نظیر همچو تو شاه
تا جهان باشد از تو نازان باد
رایت و چتر و تخت و تاج و کلاه
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۰۱
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۰۲
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۰۴ - در قناعت و خویشتنداری
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۰۹ - شراب خواسته
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۱۱ - حضور دوستی خواهد
انوری : مقطعات
شمارهٔ ۴۱۷ - در طلب هیزم