عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۵۷
هر کس که ز کبر و عجب باری دارد
از عالم معرفت کناری دارد
و آن کو به قبول خلق خرسند شود
مشنو تو که: با خدای کاری دارد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۱
گل گفت: مهل، که باد بویم ببرد
چون خاک به هر برزن و کویم ببرد
با وصل من آن آب چو آتش مینوش
زان پیش که آتش آبرویم ببرد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۶۶
در باغ شدی، سر و سر افشانی کرد
سنبل ز نسیم تو پریشانی کرد
گل روی ترا بدید، چون سجده نکرد
مردم همه گفتند: به پیشانی کرد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۷۲
مشنو تو که: گل بی‌سر خاری باشد
یا بادهٔ حسن بی‌خماری باشد
ناگاه برون کند سر از گنج رخت
ریشی، که هرش موی چو ماری باشد
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۰
صدرا، دل دشمن تو در درد بماند
بدخواه تو با رنگ رخ زرد بماند
خصم تو ندیدیم که ماند بسیار
هرگز مگر این خصم که در نرد بماند
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۵
یارب! نه دلم بستهٔ غمهای تو بود؟
چشمم شب و روز غرق نمهای توبود؟
بر جرم و خطای من چه میگیری خشم؟
چون جمله به امید کرمهای تو بود
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۸۶
هر چیز که در دو کون جز روی تو بود
عکس تو و یا رنگ تو، یا بوی تو بود
لاف پر پیران جهان گردیده
بازیچهٔ طفلان سر کوی تو بود
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۶
یارب، جبروت پادشاهیت که دید؟
کنه کرم نامتناهیت که دید؟
هر چند که واصلان به بیداری و خواب
گفتند که: دیدیم، کماهیت که دید؟
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۹۷
یاران، خرد خوار و خجل نیست پدید
آن رسم شناس آب و گل نیست پدید
در دایرهٔ عشق برون یک نقطه
می‌بینم و در عالم دل نیست پدید
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۰۸
رفتم بر آن شمع چگل مست امروز
گفتم که: مرا با تو سری هست امروز
گفتم که: ز غصه کی رهد؟ دل گفتا:
حالی دلت از غصهٔ ما رست امروز
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۰
در عالم کج نهاد پر پیچ و خمش
یک چیز طلب می‌کنم از بیش و کمش
یا معشوقی که وصل او باشد خاص
یا ممدوحی که عام باشد کرمش
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۱۹
دیگر ز شراب شوق مستی، ای دل
و آن توبه که داشتی شکستی، ای دل
از بادهٔ نیستی خراب افتادی
تا باد چنین باد که هستی، ای دل
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۰
کم کن ز غمش فغان و مستی، ای دل
وین بار بیفگن که شکستی، ای دل
آخر نه خدای تست؟ چندین او را
نادیده چرا همی پرستی؟ ای دل
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۲
ای ذکر تو بر زبان ساهی مشکل
درک تو ز فهم متناهی مشکل
دانیم که ماهی تو به خوبی، لیکن
آن ماه که دیدنش کماهی مشکل
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۲۹
دی باد صبا ز خاک بر داشت سرم
آن نامه بیاورد و بر افراشت سرم
گفتم که: ببوسم و نهم بر سینه
خود دیده رها نکرد و نگذاشت سرم
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۵
پیمانه بده، که مرد پیمانه منم
در دام زمانه مرغ این دانه منم
زان باده که عقل میبرد جامی ده
گو: خلق بدانند که: دیوانه منم
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۶
تا کی ستم سپهر جافی بینم؟
وین دور مخالف منافی بینم؟
برخیز و روان در لب صافی بنگر
تا سرو روان در لب صافی بینم
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۷
تا کی ز میان؟ کناره سویی گیریم
برخیز که راه جست و جویی گیریم
در سایهٔ زهد سرد بودن تا چند؟
وقتست که آفتاب رویی گیریم
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۳۸
ما پرتو عکس نور مشکات توییم
پروانهٔ شمع صفت و ذات توییم
هستیم ولی بی‌رخ چون خورشیدت
پیدانشویم، از آنکه ذرات توییم
اوحدی مراغه‌ای : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۱
پیش تو نشست و خاست نتوان کردن
وز لعل تو باز خواست نتوان کردن
چشمت که درو میل نگنجد، بر اوست
خالی که به میل راست نتوان کردن