عبارات مورد جستجو در ۱۸۳۸ گوهر پیدا شد:
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۲۱
گریه ها در چشم تر دارم تماشاکردنی
در صدف چندین گهر دارم تماشاکردنی
نیست مهر خامشی از بی زبانی بر لبم
تیغ ها زیر سپر دارم تماشاکردنی
گر چه سودایی و مجنونم، ولی با کودکان
صحبتی در هر گذر دارم تماشاکردنی
گر به ظاهر خار بی برگم ولی از داغ عشق
لاله زاری در جگر دارم تماشاکردنی
بسته ام گر چشم چون یعقوب، عذرم روشن است
ماه مصری در سفر دارم تماشاکردنی
باغ اگر بر من شد از جوش تماشایی قفس
باغها در زیر پر دارم تماشاکردنی
چون ز زلفش چشم بردارم، که از هر حلقه ای
در نظر دام دگر دارم تماشاکردنی
کبک من خورده است طبل از دیدن سنگین دلان
ورنه صد کوه و کمر دارم تماشاکردنی
کو سبکدستی که من چون پنبه مینای می
فتنه ها در زیر سر دارم تماشاکردنی
چرخ اگر کم فرصتی و عمر کوتاهی نکرد
سرونازی در نظر دارم تماشاکردنی
در جگر چندین محیط بی کنار از خون دل
زان دهان مختصر دارم تماشاکردنی
سردی دوران به من دست و دلی نگذاشته است
ورنه دستی در هنر دارم تماشاکردنی
همچو شبنم صائب از فیض سحرخیزی مدام
گلعذاری در نظر دارم تماشاکردنی
در صدف چندین گهر دارم تماشاکردنی
نیست مهر خامشی از بی زبانی بر لبم
تیغ ها زیر سپر دارم تماشاکردنی
گر چه سودایی و مجنونم، ولی با کودکان
صحبتی در هر گذر دارم تماشاکردنی
گر به ظاهر خار بی برگم ولی از داغ عشق
لاله زاری در جگر دارم تماشاکردنی
بسته ام گر چشم چون یعقوب، عذرم روشن است
ماه مصری در سفر دارم تماشاکردنی
باغ اگر بر من شد از جوش تماشایی قفس
باغها در زیر پر دارم تماشاکردنی
چون ز زلفش چشم بردارم، که از هر حلقه ای
در نظر دام دگر دارم تماشاکردنی
کبک من خورده است طبل از دیدن سنگین دلان
ورنه صد کوه و کمر دارم تماشاکردنی
کو سبکدستی که من چون پنبه مینای می
فتنه ها در زیر سر دارم تماشاکردنی
چرخ اگر کم فرصتی و عمر کوتاهی نکرد
سرونازی در نظر دارم تماشاکردنی
در جگر چندین محیط بی کنار از خون دل
زان دهان مختصر دارم تماشاکردنی
سردی دوران به من دست و دلی نگذاشته است
ورنه دستی در هنر دارم تماشاکردنی
همچو شبنم صائب از فیض سحرخیزی مدام
گلعذاری در نظر دارم تماشاکردنی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۳۹
چمن را داغ دارد رویت از گلهای پی در پی
ز ریحان های جان پرور، ز سنبلهای پی در پی
زهی اقبال روزافزون، زهی امید گوناگون
اگر دارد تلافی این تغافل های پی در پی
در آغاز خط از نظاره رویش مشو غافل
که این گل می شود پنهان ز سنبلهای پی در پی
ز خاک نرم گردد نخل را نشو و نما افزون
نماید حسن را سرکش تحملهای پی در پی
چه بال و پر گشاید عندلیب ما در آن گلشن
که گردد دست گلچین غنچه از گلهای پی در پی
توکل کن که شد از سنگ طفلان روزی مجنون
مسلسل همچو زنجیر از توکلهای پی در پی
مرا از چرب نرمی های خط یار روشن شد
که دارد زخم خاری در قفا گلهای پی در پی
مرا دارد دو دل پیوسته در خوف و رجا صائب
نوازش های گوناگون، تغافل های پی در پی
ز ریحان های جان پرور، ز سنبلهای پی در پی
زهی اقبال روزافزون، زهی امید گوناگون
اگر دارد تلافی این تغافل های پی در پی
در آغاز خط از نظاره رویش مشو غافل
که این گل می شود پنهان ز سنبلهای پی در پی
ز خاک نرم گردد نخل را نشو و نما افزون
نماید حسن را سرکش تحملهای پی در پی
چه بال و پر گشاید عندلیب ما در آن گلشن
که گردد دست گلچین غنچه از گلهای پی در پی
توکل کن که شد از سنگ طفلان روزی مجنون
مسلسل همچو زنجیر از توکلهای پی در پی
مرا از چرب نرمی های خط یار روشن شد
که دارد زخم خاری در قفا گلهای پی در پی
مرا دارد دو دل پیوسته در خوف و رجا صائب
نوازش های گوناگون، تغافل های پی در پی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷۷۳
نگه چون شمع درگیرد ز روی روشن ساقی
ید بیضا شود دست از بیاض گردن ساقی
دماغ عیش می گردد دو بالا می پرستی را
که در هر ساغری چیند گلی از گلشن ساقی
خراب گردش ساغر به حال خویش می آید
مبادا هیچ کس بیخود ز چشم پرفن ساقی
اگر می نیست ساقی را مهل از پای بنشیند
که بیش از دور ساغر نشائه بخشد گشتن ساقی
مرا آن روز از پستی برآید اختر طالع
که سر بیرون کنم چون تکمه از پیراهن ساقی
رفیق راه دور بیخودی شایسته می باید
مده در منتهای مستی از کف دامن ساقی
چراغ بی فروغ صبح را ماند ز لرزانی
بیاض گردن مینا، نظر با گردن ساقی
غم عالم نمی گردد به گرد میکشان صائب
مشو تا می توانی دور از پیرامن ساقی
ید بیضا شود دست از بیاض گردن ساقی
دماغ عیش می گردد دو بالا می پرستی را
که در هر ساغری چیند گلی از گلشن ساقی
خراب گردش ساغر به حال خویش می آید
مبادا هیچ کس بیخود ز چشم پرفن ساقی
اگر می نیست ساقی را مهل از پای بنشیند
که بیش از دور ساغر نشائه بخشد گشتن ساقی
مرا آن روز از پستی برآید اختر طالع
که سر بیرون کنم چون تکمه از پیراهن ساقی
رفیق راه دور بیخودی شایسته می باید
مده در منتهای مستی از کف دامن ساقی
چراغ بی فروغ صبح را ماند ز لرزانی
بیاض گردن مینا، نظر با گردن ساقی
غم عالم نمی گردد به گرد میکشان صائب
مشو تا می توانی دور از پیرامن ساقی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۸۷۹
بر این مباش که خون در دل نیاز کنی
به قدر مرتبه حسن خویش ناز کنی
خوش است غارت دل ها، ولی نه چندانی
که عمر جلوه خود صرف ترکتاز کنی
نهایتش گرهی چند وا کند از زلف
ز دست کوته ما چند احتراز کنی؟
نظر به جانب من کن که چند روز دگر
غبار خط نگذارد که چشم باز کنی
وفا جبلی خوبان نمی شود صائب
چه لازم است سخن را عبث دراز کنی؟
به قدر مرتبه حسن خویش ناز کنی
خوش است غارت دل ها، ولی نه چندانی
که عمر جلوه خود صرف ترکتاز کنی
نهایتش گرهی چند وا کند از زلف
ز دست کوته ما چند احتراز کنی؟
نظر به جانب من کن که چند روز دگر
غبار خط نگذارد که چشم باز کنی
وفا جبلی خوبان نمی شود صائب
چه لازم است سخن را عبث دراز کنی؟
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۲۳
آن را که نیست ذوق وصال شکستگی
در دل خلد چو شیشه خیال شکستگی
ماه از شکستگی به تمامی رسیده است
غافل مشو ز حسن مآل شکستگی
در محشرست یک سر و گردن بلندتر
باشد سری که در ته بال شکستگی
با نقص خوش برآی که چون ماه شد تمام
لرزد به خود ز بیم زوال شکستگی
چون شیشه می خلد به دلم می ز جام زر
تا آب خورده ام ز سفال شکستگی
شادم به دلشکستگی خود که راه نیست
عین الکمالی را به کمال شکستگی
صد چشم همچو سلسله زلفم آرزوست
تا سیر بنگرم به جمال شکستگی
از سرکشی است روزی اشجار زخم سنگ
از سنگ ایمن است نهال شکستگی
از کودکان شکسته مجنون شود درست
سنگ است مومیایی بال شکستگی
ظلم است در سفال می لعل ریختن
خون دل است رزق حلال شکستگی
زان طرح می دهم به خزان روی خود که هست
پرواز من چو رنگ به بال شکستگی
افغان که شیشه دل نازک خیال من
گردید توتیا ز خیال شکستگی
در عرض یک دو هفته چو ماهش کند تمام
ناخن زند به دل چو هلال شکستگی
صائب شکسته شو که کند زلف پرشکن
تسخیر ملک دل به خصال شکستگی
در دل خلد چو شیشه خیال شکستگی
ماه از شکستگی به تمامی رسیده است
غافل مشو ز حسن مآل شکستگی
در محشرست یک سر و گردن بلندتر
باشد سری که در ته بال شکستگی
با نقص خوش برآی که چون ماه شد تمام
لرزد به خود ز بیم زوال شکستگی
چون شیشه می خلد به دلم می ز جام زر
تا آب خورده ام ز سفال شکستگی
شادم به دلشکستگی خود که راه نیست
عین الکمالی را به کمال شکستگی
صد چشم همچو سلسله زلفم آرزوست
تا سیر بنگرم به جمال شکستگی
از سرکشی است روزی اشجار زخم سنگ
از سنگ ایمن است نهال شکستگی
از کودکان شکسته مجنون شود درست
سنگ است مومیایی بال شکستگی
ظلم است در سفال می لعل ریختن
خون دل است رزق حلال شکستگی
زان طرح می دهم به خزان روی خود که هست
پرواز من چو رنگ به بال شکستگی
افغان که شیشه دل نازک خیال من
گردید توتیا ز خیال شکستگی
در عرض یک دو هفته چو ماهش کند تمام
ناخن زند به دل چو هلال شکستگی
صائب شکسته شو که کند زلف پرشکن
تسخیر ملک دل به خصال شکستگی
صائب تبریزی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۹۵۲
محراب نظرهاست کمانی که تو داری
شیرازه دلهاست میانی که تو داری
چون سبزه زمین گیر کند آب روان را
این قامت چون سرو روانی که تو داری
بر روی زمین رنگ عمارت نگذارد
این جلوه سیلاب عنانی که تو داری
از حلقه صاحب نظران هوش رباید
از هر مژه شوخ سنانی که تو داری
یک سینه بی داغ محال است گذارد
این چهره چون لاله ستانی که تو داری
در حرف سرایی دهن غنچه ندارد
در خامشی این تیغ زبانی که تو داری
بس خون که کند در جگر گوشه نشینان
این کنج لب و کنج دهانی که تو داری
از پسته دهانان جهان شور برآرد
از صبح شکرخند دهانی که تو داری
در گلشن حسن تو خلل راه ندارد
در خواب بهارست خزانی که تو داری
صائب چه خیال است که بتوان به نشان یافت
این گوشه بی نام و نشانی که تو داری
شیرازه دلهاست میانی که تو داری
چون سبزه زمین گیر کند آب روان را
این قامت چون سرو روانی که تو داری
بر روی زمین رنگ عمارت نگذارد
این جلوه سیلاب عنانی که تو داری
از حلقه صاحب نظران هوش رباید
از هر مژه شوخ سنانی که تو داری
یک سینه بی داغ محال است گذارد
این چهره چون لاله ستانی که تو داری
در حرف سرایی دهن غنچه ندارد
در خامشی این تیغ زبانی که تو داری
بس خون که کند در جگر گوشه نشینان
این کنج لب و کنج دهانی که تو داری
از پسته دهانان جهان شور برآرد
از صبح شکرخند دهانی که تو داری
در گلشن حسن تو خلل راه ندارد
در خواب بهارست خزانی که تو داری
صائب چه خیال است که بتوان به نشان یافت
این گوشه بی نام و نشانی که تو داری
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۷۰
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۱۰۹
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۱۲
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۳۷
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۲۹۲
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۳۵
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۳۷۹
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۱۳
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۱۸
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۲۹
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۳۶
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۷۳
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۴۸۸
صائب تبریزی : متفرقات
شمارهٔ ۶۰۷