عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۴۵
دشنام که از لب تو مهوش باشد
دری شمرم کش اصل از آتش باشد
نشگفت که دشنام تو دلکش باشد
کان باد که بر گل گذرد خوش باشد
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۹
با یاد تو جام زهر چون نوش کشند
از کوی تو عاشقان بیهوش کشند
بنمای به زاهدان جمال رخ خویش
تا غاشیهٔ مهر تو بر دوش کشند
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۸
دیده ز فراق تو زیان می‌بیند
بر چهره ز خون دل نشان می‌بیند
با این همه من ز دیده ناخشنودم
تا بی رخ تو چرا جهان می‌بیند
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۷
آنی که فدای تو روان می‌باید
پیش رخ تو نثار جان می‌باید
من هیچ ندانم که کرا مانی تو
ای دوست چنانی که چنان می‌باید
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۹
روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید
با فوطه هزار جان ز تن برباید
در فوطه بتا خمش ازین به باید
عاشق کش فوطه پوش نیکو ناید
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۳
دی بنده چو آن لالهٔ خندان تو دید
وان سیب در آن رهگذر جان تو دید
نی سیب در آن حقهٔ مرجان تو دید
کاندر دل تنگ خود زنخدان تو دید
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۰
نازان و گرازان به وثاق آمد یار
نازان چو گل و مل و گرازان چو بهار
جوشان و خروشانش گرفتم به کنار
جوشان ز تف خمر و خروشان ز خمار
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۳
بخت و دل من ز من برآورد دمار
چون یار چنان دید ز من شد بیزار
زین نادره‌تر چه ماند در عالم کار
زانسان بختی، چنین دلی، چونان یار
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۴
ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر
خوی مه و خورشید مدار اندر سر
چون ماه به روزن کسان در منگر
ناخوانده چو خورشید میا ای دلبر
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۵
ای روی تو رخشنده‌تر از قبلهٔ گبر
وی چشم من از فراق گرینده چو ابر
من دست ز آستین برون کرده ز عشق
تو پای به دامن اندر آورده به صبر
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۰
از عشق تو ای صنم به شبهای دراز
چون شمع به پای باشم و تن به گداز
تا بر ندمد صبح به شبهای دراز
جان در بر آتشست و دل در دم گاز
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۲
نادیده ترا چو راه را کردم باز
پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز
دل نزد تو بگذاشتم ای شمع طراز
تا خسته دل از تو عذر من خواهد باز
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۵
شب گشت ز هجران دل فروزم روز
شب تیز شد از آه جهانسوزم روز
شد روشنی و تیرگی از روز و شبم
اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۹
ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز
وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز
هر قطره که می‌چکد ز خون دل من
در جام وفای تست کژدار و مریز
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۱
ای عارض گل پوش سمن پاش تو خوش
ای چشم پر از خمار جماش تو خوش
ای زلف سیه فروش فراش تو خوش
بر عاشق پر خروش پرخاش تو خوش
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۲
ناید به کف آن زلف سمن مال به مال
نی رقص کند بر آن رخان خال به خال
ای چون گل نو که بینمت سال به سال
گردنده چو روزگاری از حال به حال
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۵۸
در عشق تو خفته همچو ابروی توام
زخمم چه زنی نه مرد بازوی توام
در خشم شدی که گفتمت ترک منی؟
بگذاشتم این حدیث، هندوی توام
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۲
هر بار ز دیده از تو در تیمارم
تا بهره ز دیدار تو چون بردارم
ای یار چو ماه اگر دهی دیدارم
چون چرخ هزار دیده در وی دارم
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۳
هر روز به درد از تو نویدی دارم
بر تهمت عود خشک بیدی دارم
نومید مکن مرا و رخ برمفروز
کاخر به تو جز درد امیدی دارم
سنایی غزنوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۶۶
چون در غم آن نگار سرکش باشم
آب انگارم گر چه در آتش باشم
چون من به مراد آن پریوش باشم
گر قصد به کشتنم کند خوش باشم