عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۵
ای یاد تو تسبیح زبان و لب من
اندیشه نمی کنی خود از یارب من
ای دوست مکن ستم ، نه کاری بکند
دود دل و آه سحر و یارب من؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۶
دانی که چه مدّتست ای دلبر من
تا بی سببی برفته یی از بر من
خود کس نفرستی و نبینی آخر
تا بی توچها می گذرد بر سر من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۷
ای خاک درت مایۀ آرایش من
وی از غم تو کاهش و افزایش من
دل رنجه مکن برای بخشایش من
رنج دل تو نیرزد آسایش من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۶۹۹
ای شادی آن عهد که بودت غم من
بودی شب و روز مونس و همدم من
در خاطر من نبدکه ناگاه چنین
تو کم ز منی گیری .و گیری کم من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۰
ای هیچ نخورده غم بغم خوردن من
ناگشته بپرسشی بپیرامن من
یکبار درین تن بکمارم درگیر
باشد که بسوزد دل تو بر تن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۱
گر رنجه کنی قدم بپرسیدن من
روشن کنی از جمال خود مسکن من
مانندۀ پسته ام که بتوانی دید
خونین دل من در استخوان تن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۲
شمعم که شدست جان من دشمن من
صد تو غم دل گرفته پیرامن من
بر یاد لب تو وقت جان دادن من
جان خنده زنان برون شود از تن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۳
من بودم دوش و یار سیمین تن من
جمعی ز نشاط و عیش پیرامن من
ایشان همّه صبحدم پراگنده شدند
جز خون جگر که ماند بر دامن من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۴ - و قال ایضاً فیه
کی خوش بود ای جان پسندیدهٔ من
حال دل برگشتهٔ شوریدهٔ من؟
تو غایب و آنکه او ترا کشت بقهر
غایب نشود یک نفس از دیدهٔ من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۶
خرسند نشد یار بسر بازی من
برخاست غنش بخانه پردازی من
از من به بها ی عشوه جان میخواهد
دل می گوید : بخر بانبازی من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۰۸
ای یاد غمت مونس تنهایی من
وی خاک درت سرمۀ بینائی من
مگذار که فاش گردد اندر عالم
چون حسن تو حال دل سودایی من
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۴
شد راز من و تو ای صنم فاش کنون
افتاد میان خلق و او باش کنون
اکنون که شدند آگه ازین دشمن و دوست
باری نفسی بر آرو خوش باش اکنون
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۷
دیدی که ز ناز بودم ای ماه زمین
گردان شده چون پیاله زان دست بدین
باز آی و کنون چون خم می بازم بین
خونین دل و سر گرفته و خانه نشین
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۸
گر رای تماشا کنی ای دل منشین
بیرون جه از آن کمند زلف برچین
پیرامن چشمۀ حیات لب او ی
بگشای یکی دو چشم و آن سبزه ببین
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۱۹
آن قامت همچو سرو آزاد به بین
وان زلف پراگندۀ بر باد ببین
بر چهرۀ تو زلف و بر آن زلف گره
سبحان الله چه۹ بر چه افتاد ببین
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۱
گفتی ز برای می که کمتر خور ازین
آخر بچه عذر بر نداری سر ازین؟
عذرم رخ یارو بادۀ صبحدمست
انصاف بده چه عذر زوشن تر ازین؟
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۴
خون گشت دلم ز زخم بی مرهم او
بر خاک چنانکه می شمردم دم او
تا بازپسین نفس کز وکشت جدا
می گفت مرا که الله الله غم او
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۵
هر صبح که خندید زخندیدن او
دیدم دل خود چاک چوپیراهن او
هر شام که بگذشت ، شد از گریۀمن
همرنگ سرآستین من دامن او
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۶
مشکین سر زلف یا رو نازک تن او
کز ناز نگشت باد بیرامن او
یا رب که چه فرخنده و خوب افتادست
بخت کله و طالع پیراهن او
کمال‌الدین اسماعیل : رباعیات
شمارهٔ ۷۲۹
هرچند که رفت آبرویم با تو
جز دوستی و مهر نجویم با تو
بردی دلم ای ماه و بصد دل سختی
بس مختصر آیدم که گویم با تو