عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۳۶ - خطاب به امیری نادان
چارپایی شنیده ام مرده است
از امیرکبیر، طال بقاه
چون که سنجیدم این سخن، گفتم
غلط افتاده است در افواه
بعد خویش، آن که چون امیر گذاشت
کی وجودش شود به مرگ، تباه
خلف آن را که هست، خود باقی است
خرد آمد برین حدیث گواه
زنده را، مرده کی توان گفتن؟
خود حکم باش حسبهًٔ لِلّٰه
حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۴۷ - قطعه
دوش دلم چون کشید خنجر آه از قراب
پشت حواصل پدیدگشت ز پر عقاب
کین فلک مهر شد، از نفس پاک من
ترک سمن چهر شد، هندوی مشکین نقاب
داور رومی به شب، تیغ کشید از غضب
بر سپه زنگ بُرد حملهٔ افراسیاب
رایت پیکار زد، خسرو خاور زمین
برق به کهسار زد، خیمهٔ زرّین طناب
آیت آتوا الزکاه از صحف پاک خواند
سیم کواکب فشاند خسرو صاحب نصاب
گلخن نمرود را، دود نشست از صعود
آتش بی دود را، داد فلک التهاب
برقع مشکین پرند، شاهد گیتی گشود
مهر به گردش فکند، ساغر لعل مذاب
لیلی شب راکه بود، در بر یرقان کبود
غازه به رخساره زد، ماشطهٔ آفتاب
کلک نواساز رفت، بر سر رامشگری
پیر خرد باز رفت، بر سر عهد شباب
باربدی پرده را، دید به هنجار نیست
خسرو دل شد خجل، زین روش ناصواب
زخمه به هر سان زدم، بر رگ تار نفس
نغمه به سامان نگشت، کام نشد ذوق یاب
نفحه روح القدس، در دل افسرده ام
پرده سرایی گرفت، این متعالی خطاب
کای گهر افروز دل، تیره چرایی چنین؟
محفل شمع چگل، روشن و تو در حجاب
شانه رقم را بکش، از دل صد چاک خویش
طرّه انفاس را، چند دهی پیچ و تاب؟
حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۵۰ - قطعه
در همه عمر، بر صحیفهٔ دهر
هر چه این کلک مشکبار نوشت
اول آن را به لوح خاطر من
قلم فیض کردگار نوشت
حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۵۶ - در تاریخ تدوین چهارمین دیوان خود فرموده است
هزار و یکصد و پنجاه و پنج هجری بود
که گشت نسخه ی دیوان چارمین سپری
قصیده و غزل و قطعه و رباعی آن
دوصد فزون ز هزار است و سی چو بر شمری
هنر به ماشطهٔ خامه ام کند نازش
که لیلی عرب آراست در لباس دری
دعای رحمت، از آیندگان امیدم هست
که جاده ایست بسیط زمان و ما گذری
شگفت نیست، گر آلوده است دامن ما
که دیده اشک فشان است و اشک ما جگری
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۵
در دیدهٔ هر که شق کند پردهٔ خواب
سرتاسر آفاق بود موج سراب
ساقی، قدحی در ده از آن بادهٔ ناب
سرّ دو جهان بشنو ازین مست خراب
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷
سرمایه دهر، خاک بیزی ست،که هست
در مزرع حسرت اشک ریزی ست، که هست
آگاهی و دریافت، گران است که نیست
ارزانِ زمانه بی تمیزی ست، که هست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۸
در کار زمانه هر که بیکارتر است
از عاقبت کار خبردارتر است
از باده ی غفلت از غم دهر ، حزین
هشیارتر است هرکه سرشارتر است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹
هر چند که ما رهرو و دنیا راه است
در راه نشستن خطر آگاه است
زین شرم نشسته ام که پیرایهٔ تن
گر برخیزم به قامتم کوتاه است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲
در محفل آسمان سُها و خور هست
در بحر جهان هم صدف و هم در هست
تا خود چه بود قسمت روزی طلبان
هم مائدهٔ عیسی و هم آخور هست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵
آن را که نصیب از خرد ادراک است
در معرکهٔ جهاد خود چالاک است
هر چندکه زنده پاک و مرده ست پلید
این نفس پلید چون بمیرد پاک است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۱
امّید گداست، تا در بازی هست
معشوق غنیّ و عشق را آزی هست
خسته به دواتند، نه با خسته دوا
بیچاره نیاز و چاره را نازی هست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۳
صد وادی بیکرانه درگوشه ی ماست
لخت دل بسته بر میان توشهٔ ماست
ای مور هوس، بهره ای از ما نبری
برقی به کمین بردن خوشهٔ ماست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۵
آلوده ی کام دل مشو، کام آن است
هرگز طمع دانه مکن، دام آن است
در دایره ی فلک چه سرگردانی؟
آغاز تو هر چه بود، انجام آن است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰
هر چند سپهر فکرم اختربار است
بر دوش زبان، سخنوری سربار است
از خامهٔ تیره بخت خود ممنونم
این ابر سیاهی ست که گوهربار است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲
عهدیست که آشنا و بیگانه یکیست
نرخ خزف وگوهر یکدانه یکیست
در گوش گران خفتگان شب جهل
آیات کتاب حق و افسانه یکیست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۳۶
یار است که در ظلمت امکان شمع است
خود، راز و نیاز و خویشتن هم سمع است
هر دیده که یافت نور تحقیق، حزین
غیر از واحد ندید، هر جا جمع است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۳۷
این کوچهٔ عمر، وحشت افزا راهی ست
حیرت زده است هرکجا آگاهی ست
بازیگر روزگار را معرکه هاست
میدان جهان، طرفه تماشا گاهی ست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۴۰
هستی بزمی ست، انجمن سازی هست
عالم نطعی ست، پنج و شش بازی هست
در جام جم و مهر سلیمان این بود
ما کارگهیم، کارپردازی هست
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۵۶
دردا که دری نسفته می باید رفت
راز دل خود نگفته می باید رفت
می باید داد، جان شیرین بی تو
تلخی ز تو ناشنفته می باید رفت
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۵۹
از صومعه تا میکده، پر راهی نیست
از کعبه به بتخانه شبانگاهی نیست
بخرام به طور عشقبازان و ببین
کس نیست که در ذکر انا اللّهی نیست