عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۶
دوران به نشاط و غم صلایی زد و رفت
بلبل ز سر شاخ، نوایی زد و رفت
گل نیز شکرخند به جایی زد و رفت
آمد رگ ابر، هایهایی زد و رفت
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۶۸
بسته ست زبانم و بیان در سیر است
تن ساکن اگر بود، روان در سیر است
آواره تر از توست، کلام تو حزین
برگرد جهان گشت و همان در سیر است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۱
گر خاک شوی، در ره دلدار خوش است
ور نازکشی، ناز خریدار خوش است
در خواری عشق، خودفروشیست، هنر
افسانهٔ ما بر سر بازار خوش است
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۳
اندوه جهان و شادمانی همه هیچ
سرمایهٔ روزگارِ فانی همه هیچ
یاد این سخن از تجربه کاران دارم
غیر از غم یار جاودانی همه هیچ
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۶
با تنگدلی حوصلهٔ ماست فراخ
در دیدهٔ ما یکی بود گلخن و کاخ
ما سینه زنیم بر در و بام قفس
چندان که پرد مرغ چمن شاخ به شاخ
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۷۸
گر طالع پست، نارساییها کرد
ور اشهب عمر، بادپاییها کرد
رسم عجبی نبود و آیین نوی
گر قحبهٔ دهر، بی وفایی ها کرد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۹۴
گفتم ز غمت غنچهٔ دل وا نشود
گفتا چه فضولی ست، شود یا نشود
بیهوده چه نالی از گرانباری دل؟
گر غم غم ماست، بار دلها نشود
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
عاقل تحصیل علم بیجا چه کند؟
در خرکده زمانه، دانا چه کند؟
خواهی که به عیش بگذرد، زر به کف آر
معشوقهٔ نان، قُلْتُ و قُلنا چه کند؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۳
دنیا طلب دنی، به دنیا ارزد
مفتون تمنا به تمنا ارزد
در عالم ایجاد ندیدیم حزین
چیزی که به دلبستگی ما ارزد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۶
آنجا که رسوم ما و من برخیزد
ناسازی شیخ و برهمن برخیزد
پرچین نشود جبههٔ یکتایی او
موجی اگر از بحر کهن برخیزد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۸
سامانی و ثروتی نشد جمع، چه شد؟
بازیچهٔ دولتی نشد جمع، چه شد؟
گر عاقلی، از فقر پریشان نشوی
سرمایهٔ حسرتی نشد جمع، چه شد؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۲۹
گر نوح و دعای غرق، این دم می شد
دنیا یک دم به کام آدم می شد
تا این همه کثرت اندکی کم می شد
طاعون خری، کاش به عالم میشد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۴
گردد چو خراب تن، چه غم؟ جان باشد
ویران چو شود حباب، عمّان باشد
داد و ستد عشق زیانش سود است
گر جان برود چه باک؟ جانان باشد
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۵۸
بس بوالعجب است زیر این چرخ اثیر
عبرتکده ای ست در نظر، عالم پیر
جان گشته به قید تن گرفتار، حزین
سیمرغ به دام عنکبوت است اسیر
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۶
در راه خطیری که نشیب است و فراز
کورانه به پای خفتهٔ خویش مناز
تو مور ضعیف و صید معنی ست شگرف
مگشا پر پشّه را به جولانگه باز
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۷۶
پنهان به سیه خانهٔ حرف است نقط
با آنکه ز نقطه شد پدید آن همه خط
یک نقطهٔ توحید درین دایره هاست
گر مردمک دیده نیفتد به غلط
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۳
میزان حقیم و امتحان و لَکَ لک ؟
تا باز نماییم گران را ز سبک
از ما نَرَمی چگونه، ای حیزِ خنک
ما بدرِ تمامیم و کتان تو تنک
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۸۴
گر نیست مرا طالع فیروز چه باک؟
ور طبع نگردد الفت آموز چه باک؟
باید چو ز همدمان بریدن پیوند
گر هم نفسی نباشد امروز چه باک؟
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۱۹۰
آنم که به ملک نیستی سلطانم
با سامانم اگر چه بی سامانم
دیری ست چو آسیا درین کهنه سرا
سرگردانم که از چه سرگردانم
حزین لاهیجی : رباعیات
شمارهٔ ۲۰۳
از ظلمت هستی خود آزاده منم
چون شمع به زیرتیغ، استاده منم
پیمانهٔ مشرب حریفان خالی ست
خمخانهء چرخ راکهن باده منم