عبارات مورد جستجو در ۳۷۸۶۴ گوهر پیدا شد:
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۵
رخسارهٔ عاشقان مزعفر باید
ساعت ساعت زمان زمان‌تر باید
آن را که چو مه نگار در بر باید
دامن دامن، کله کله زر باید
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۶
دلها همه در خدمت ابروی تو اند
جان‌ها همه صید چشم جادوی تو اند
ترکان ضمیر من به شب‌های دراز
جوبک زن بام زلف هندوی تو اند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۵۸
چون زاغ سر زلف تو پرواز کند
در باغ رخت به کبر پر باز کند
در باغ تو زان زاغ پرانداز کند
تا بر گل تو بغلطد و ناز کند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۶۳
چون رایت حسن تو بر افلاک زنند
عشاق تو آتش اندر املاک زنند
ای عالم جان ولایت دل مگذار
تا پیرهن شاهد جان چاک زنند
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۷۵
ای چرخ مهم را ز سفر باز آور
در ره دلش از راه ببر باز آور
حال دل من یک به یک از من بشنو
با او دو به دو بگو خبر باز آور
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۲
ای ماه شب است پردهٔ وصل بساز
وی چرخ مدر پردهٔ خاقانی باز
ای شب در صبح‌دم همی دار فراز
ای صبح کلید روز در چاه انداز
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۸
او رفت و دلم باز نیامد ز برش
من چشم به ره، گوش به در بر اثرش
چشم آید زی گوش که داری خبرش
گوی آید زی چشم که دیدی دگرش
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۳
خاقانی اسیر توست مازار و مکش
صیدی است فکندهٔ تو بردار و مکش
مرغی است گرفتهٔ تو مگذار و مکش
گر بگریزد به بند باز آر و مکش
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۴
ای گشته خجل ز آن رخ گلگون گل و شمع
وز رشک تو در سرشک و در خون گل و شمع
من در هوس آن رخ هم‌چون گل و شمع
گردیده چو سرد و گرم هم‌چون گل و شمع
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۵
برداشت فلک به خون خاقانی تیغ
تا ماه مرا کرد نهان اندر میغ
دی بوسه زدم بر آن لب نوش آمیغ
امروز که بر خاک زنم وای دریغ
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۰۴
یارت نکند به مهر تمکین ای دل
او نیست حریف، مهره بر چین ای دل
از یار سخن مگوی چندین ای دل
خیز از سر او خموش بنشین ای دل
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۱
از کوی تو ای نگار زاری بردیم
آشفته دلی و بیقراری بردیم
ای مایهٔ شادمانی آخر ز درت
رفتیم و غمت به یادگاری بردیم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۲
خاقانی را ز آن رخ و زلفین به خم
دل عود بر آتش است و اشک آب بقم
هم زآن رخ و زلف کاب نوشند بهم
چون شمشادش جوان کن ای باغ ارم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۵
آزار کنی و جور فرمائی هم
رحمت نکنی و روی ننمائی هم
بوسه چه طلب کنم چه پیش آری عذر
دانم که نبخشی و نبخشائی هم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۶
تو گلبن و من بلبل عشق آرایم
جز با تو نفس ندهم و دل ننمایم
در فرقت تو بسته زبان می‌مانم
تا باز نبینمت زبان نگشایم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۰
با آنکه به هیچ جرم رای آوردم
صد ره به تو عذر جان فزای آوردم
گر عذر مرا نمی‌پذیری مپذیر
من بندگی خویش به جای آوردم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۲
در عشق شکسته بسته دانی چونم
لب بسته و دل شکسته دانی چونم
تو مجلس می نشانده دانم چونی
من غرقهٔ خون نشسته دانی چونم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۷
خورشیدی و نیلوفر نازنده منم
تن غرقه به اشک در شکرخنده منم
رخ زرد و کبود تن سرافکنده منم
شب مرده ز غم، روز به تو زنده منم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۱
غمخوار توام غمان من من دانم
خون‌خوار منی زیان من من دانم
تو ساز جفا داری و من سوز وفا
آن تو تو دانی، آن من من دانم
خاقانی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۲
دیوانهٔ چنبری هلال تو منم
پروانهٔ عنبری مثال تو منم
نیلوفر خورشید جمال تو منم
خاکستر آتش خیال تو منم