عبارات مورد جستجو در ۹۹۳۹ گوهر پیدا شد:
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۵۶
در خاک اگر رفت تن بیجانی
جان بر فلک افرازد و شاذروانی
در خاک بنفشه‌ای بپایید و برست
چون برندهد سرو چنان بستانی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۷۹
دی بلبلکی لطیفکی خوش گوئی
می‌گفت ترانه‌ای کنار جوئی
کز لعل و زمرد و زر و زیره توان
برساخت گلی ولی ندارد بوئی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۸۳
دی مست بدی دلا و چست و سفری
امروز چه خورده‌ای که از دی بتری
رقصان شده سر سبز مثال شجری
یا حاجب خورشید بسان سحری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۸۹۲
سرسبزتر از تو من ندیدم شجری
پرنورتر از تو من ندیدم قمری
شبخیزتر از تو من ندیدم سحری
پرذوق‌تر از تو من ندیدم شکری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۲
عالم سبز است و هر طرف بستانی
از عکس جمال گل‌رخی خندانی
هر سو گهریست مشتعل از کانی
هر سو جانیست متصل با جانی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۳
عاینت حمامة تحاکی حالی
تبکی و تصیح فوق غصن عالی
او ناله همی‌کرد و منش می‌گفتم
می‌نال بر این پرده که خوش می‌نالی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۰۷
عید آمد و هرکس قدری مقداری
آراسته خود را ز پی دیداری
ما را چو توئی عید بکن تیماری
ای خلعت گل فکنده بر هر خاری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۱۳
گر بگریزی چو آهوان بگریزی
ور بستیزی چون آهنان بستیزی
زان شاخ گلی که ما درآویخته‌ایم
ای مرغک زیرک به دو پا آویزی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۳۷
گفتم که چونی مها خوشی محزونی
گفتا مه را کسی نپرسد چونی
چون باشد طلعت مه گردونی
تابان و لطیف و خوبی و موزونی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۴۹
مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی
وز طالع و بخت خویش شادی شادی
سرسبز چو شاخ گل و آزاده چو سرو
سروی عجبی که از زمین آزادی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۵۴
مرغان ز قفس قفس ز مرغان خالی
تو مرغ کجائی که چنین خوشحالی
از نالهٔ تو بوی بقا می‌آید
می‌نال بر این پرده که خوش می‌نالی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۶۳
من دوش به خواب در بدیدم قمری
دریا صفتی عجایبی سیم‌بری
امروز بگرد هر دری میگردم
کز یارک دوشینه چه دارد خبری
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۸
هر پارهٔ خاک را چو ماهی کردی
وانگه مه را قرین شاهی کردی
آخر ز فراق هر دو آهی کردی
زان آه بسوی خویش راهی کردی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۷۹
هر روز پگاه خیمه بر جوی زنی
صد نقش تو بر گلشن خوشبوی زنی
چون دف دل ما سماع آنگاه کند
کش هر نفسی هزار بر روی زنی
مولوی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۱۹۹۴
یک شفتالو از آن لب عنابی
پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی
هم پردهٔ شب درید و هم پردهٔ روز
از عشق رخ خویش زهی بی‌آبی
محتشم کاشانی : غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۹۹
دل خود رای مرا برده گل خودروئی
ترک خنجر کش مردم کش آتش خوئی
طفل نو سلسله‌ای شوخ تنگ حوصله‌ای
شاه دیوانه و شی ماه مشوش موئی
سر و کارم به غزالیست کزاغیار مدام
می‌کند روکش مردم به یک آدم روئی
دیده پرنور شود نرگس نابینا را
گر به گلشن رسد از پیرهن او بوئی
گوش بر بد سخنم کی منهی امروز ای گل
خورده بر گوش تو گویا سخن بدگوئی
چند سویت نگرم عشوهٔ چشمی بنما
عشوهٔ چشم نباشد گره ابروئی
عشوهٔ غلب شده بر محتشم آری چکند
ناتوانی چنین خصم قوی بازوئی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۲۷
چو لاله غرق به خونم چو گل گریبان چاک
زهی شگفته که امسال نوبهار منست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۱۸
اگرچه خرد یکی شاخک گیاه بود
که تو بدو نگری زادسرو غاتفرست
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۲
هیچ صورتگر بصد سال از بدایع وزنگار
آن نداند کرد و نتواند که یک باران کند
ابوسعید ابوالخیر : ابیات پراکنده
تکه ۳۸
هر باد که از سوی بخارا به من آید
با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید
بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد
گویی مگر آن باد همی از ختن آید