عبارات مورد جستجو در ۳۶۰۹۶ گوهر پیدا شد:
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۰
خطش رقم غالیه بر ماه کشید
چشم بد از و دور که دلخواه کشید
نی نی غلطم زنک بر آئینه نشست
از بس که دل خسته من آه کشید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۲
خوشتر ز لب آن بت چین نوش که دید
نازکتر از انحلقه آن گوش که دید
پوشد کله اطلس و خوبش آید
زیباتر از آن ماه کله پوش که دید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۳
دل خون شد و فریادرسی راست نکرد
خوشتر ز غمت همنفسی راست نکرد
انزلف تو بر فرق سر ایمشک تتار
فرقیست که جز شانه کسی راست نکرد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۴
در هجر تو از من اثر وعین نماند
کی وصل تو بینم چو مرا عین نماند
زین بیش ببود عین ما را دمعی
اکنون ز غم تو دمع را عین نماند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۵
در حال که جانان برم آید برود
و اندر پی آن رخ نماید برود
زان گریه کنم چو ابر کانماه چو برق
حالی که نقاب وا گشاید برود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۷۷
دلبر بجفا ممتحنم میدارد
آزرده دل و خسته تنم میدارد
بیخویشتنی من بگویم کز چیست
زانست که بیخویشتنم میدارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۳
گر دلبر ما غمخور ما خواهد بود
درد دل ما عین دوا خواهد بود
جانان بعیادت ار قدم رنجه کند
بیماری ما به ز شفا خواهد بود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۸۸
ما را فلک از دوست اگر دور افکند
ور همچو بنات نعشمان ز هم بپراکند
صد شکر که بر رغم فلک بار دگر
گشتیم بهم چو عقد پروین پیوند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۶
نفسیست مرا که تشنگیش ار بکشد
شربت ز کف حور بمنت نچشد
من چشم سیه دوست ازان دارم کو
بهر سیهی ز سرمه منت نکشد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۷
یارم چو بباغ وصل خود بار نداد
زان شاخ امید دل من بار نداد
امسال همان کلاته خوش هست ز چیست
یک شکر ازان لعل شکر بار نداد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۲۹۸
شب نیست که دور از تو دلم خون نشود
وندر طلبت ز دیده بیرون نشود
تو جان منی رفته جدا از بر من
چون جان برود دل چکند چون نشود
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۰۱
گفتند که از برگ گلش خار دمید
وان حسن که دیده ئی بانجام رسید
گفتم که رخش چو نوبهارست بحسن
کس نزهت نوبهار بی سبزه ندید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۰
گفتم بتو هیچ آگهی میاید
زین درد که بر دل رهی میآید
خندید و بطعنه گفت خوش باش فلان
کز رنگ توام بوی بهی میاید
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۱۱
زلفت که دلم بسته بموئی دارد
صد شیفته بر هر سر کوئی دارد
جز مردم چشم من از آن شیفتگان
کس نیست بر تو کآبروئی دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۱
شب نیست که اشک من بقلزم نرسد
آهم ز بر طارم هفتم نرسد
زینقوم که گر نیزه کنی در کو نشان
سر بر زند از حلق و بمردم نرسد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۵
هر دل که هوای آشنائی دارد
همچون رخ فرخش صفائی دارد
سودای من از طره مشکین ویست
کو ته چکنم دراز نائی دارد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۷
روی چو مهت رشک پری میگردد
زلف سیهت بدلبری میگردد
برگرد رخت جلوه کند طره تو
در دور قمر بسروری میگردد
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۲۸
زلف تو که بازی مجازی نکند
جز با دل عشاق تو بازی نکند
ایخسرو شیرین لب خوبان جهان
فرمای که تا دست درازی نکند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۱
یاری بگزین کز تو جدایی نکند
از غیر تو با کس آشنایی نکند
از اهل جهان بی‌وفا ای دل من
یاری بگزین که بی‌وفایی نکند
ابن یمین فَرومَدی : رباعیات
شمارهٔ ۳۳۹
رویت که ازو ماه خجل سار شود
زلفت که در او باد گرفتار شود
از ظلمت این و نور آن در شب و روز
شب روز شود روز شب تار شود