عبارات مورد جستجو در ۱۲۵ گوهر پیدا شد:
ناصرخسرو : سفرنامه
بخش ۲۸ - شهر طبریه
طول آن دریا به قیاس شش فرسنگ و عرض آن سه فرسنگ باشد و آب آن دریا خوش بامزه وشهر بر غربی دریاست و همه آب های گرمابه های شهر و فضله آب‌ها بدان دریا می‌رود و مردم آن شهر و ولایت که برکنار آن دریاست همه آب از این دریا خورند، و شنیدم که وقتی امیری بدین شهر آمده بود، فرمود که راه آن پلیدی‌ها و راه آب های چرکین که در آن جا بود بگشودند باز آب دریا خوش شد، و این شهر را دیوار ندارد و بناهای بسیار در میان آب است و زمین دریا سنگ است و منظرها ساخته‌اند بر سر اسطان های رخام که اسطوان‌ها در آب است، و در آن دریا ماهی بسیار است، و درمیان شهر مسجد آدینه است و بر در مسجد چشمه ای است و بر سر آن چشمه گرمابه ای ساخته‌اند و آب چنان گرم است که تا به آب سرد نیامیزند بر خود نتوان ریخت و گویند آن گرمابه سلیمان بن داوود علیه السلام ساخته است و من در آن گرمابه رسیدم، و اندر این شهر طبریه مسجدی است که آن را مسجد یاسمن گویند با جانب غربی مسجدی پاکیزه در میان مسجد دکانی بزرگ است و بر وی محراب‌ها ساخته و گرد بر گرد آن دکان درخت یاسمن نشانده که مسجد را به آن بازخوانند و رواقی است بر جانب مشرق قبر یوشع بن نون در آن جاست و در زیر آن دکان قبر هفتاد پیغمبر است علیهم السلام که بنی اسراییل که بنی اسراییل ایشان را کشته اند، و سوی جنوب شهر دریای لوط است و آن آب تلخ دارد یعنی دریای لوط بر کنار آن دریای لوط است اما هیچ اثری نمانده است. از شخصی شنیدم که گفت در دریای تلخ که دریای لوط است چیزی می‌باشد مانند گاوی از کف دریا فراهم آمده سیاه که صورت گو دارد و به سنگ می‌ماند اما سخت نیست و مردم آن را برگیرند و پاره کنند و به شهرها و ولایت‌ها برند. هر پاره که از آن در زیر درختی کنند. هرگز کرم در زیر آن درخت نیفتد و در آن موضع بیخ درخت را زیان نرساند و بستان از کرم و حشرات زیر زمین غمی نباشد و العهدة علی الراوی و گفت عطاران نیز بخرند و می‌گویند کرمی در داروها افتد و آن را نقره گویند دفع آن کند، و در شهر طبریه حصیر سازند که مصلی نمازی از آن است همان جا به پنج دینار مغربی بخرند، و آن جا در جانب غربی کوهی است و بر آن کوهی است و بر آن کوه پاره ای سنگ خاره است به خط عبری بر آن جا نوشته‌اند که به وقت آن کتابت ثریا به سر حمل بود، و کور ابی هریره آن جاست بیرون شهر در جانب قبله اما کسی آن جا به زیارت نتواند رفتن که مرمان آن جا شیعه باشند و چون کسی آن جا به زیارت رود کودکان غوغا و غلبه به سر آن کس برند و زحمت دهند و سنگ اندازند.
از این سبب من نتوانستم زیارت آن کردن، چون از زیارت آن موضع بازگشتم به دیهی رسیدم که آن را کفر کنه می‌گفتند و جانب جنوب این دیه پشته ای است و بر سر آن پشته صومعه ساخته‌اند نیکو و دری استوار بر آن جا نهاده و گور یونس النبی علیه السلام در آن جاست و بر در صومعه چاهی است و آبی خوش دارد، چون آن زیارت دریافتم از آن جا با عکه آمدم و از آن جا تا عکه چهار فرسنگ بود و یک روز در عکه بودیم.
شاه نعمت‌الله ولی : دوبیتی‌ها
دوبیتی شمارهٔ ۱۱۹
مشهد آل مشهد روضهٔ رضوان بود
این چنین خوش مشهدی در خطهٔ ماهان بود
نعمت‌اللّه را زیارت کن که تا یابی مراد
زان که قبرش قبلهٔ حاجات انس و جان بود
جامی : دفتر دوم
بخش ۶۰ - رسید معتمر بعد از چندگاه به سر قبر ایشان و بر آنجا درختی دیدن پر خطهای زرد و سرخ
بعد شش سال معتمر یا هفت
به سر روضه نبی می رفت
راه عمدا بر آن دیار افکند
بر سر قبرشان گذار افکند
دید بر خاک آن دو اندهمند
سر کشیده یکی درخت بلند
چون به عبرت نگاه کرد در آن
دید خطهای سرخ و زرد بر آن
بود زردی ز رویشان اثری
سرخی از چشم خونفشان خبری
با کسی گفت ازان زمین به شگفت
چه درخت است این به حیرت گفت
که درختیست این سرشته عشق
رسته از تربت دو کشته عشق
بلکه بر خاک آن دو تن علمیست
بر وی از شرح حالشان رقمیست
زاهل دل هر که آن رقم خواند
حال آن کشتگان غم داند
جانشان غرق فیض رحمت باد
کس چو ایشان ازین جهان مرواد
صامت بروجردی : کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۵۲ - خوش آن دلی که به سر شوق کربلا دارد
خوش آن دلی که به سر شوق کربلا دارد
هوای تربت سلطان نینوا دارد
خوش آن که از وطن خویشتن خیال سفر
به سوی روضه فرزند مصطفی دارد
خوش آنکه در همه عمر میل کرب و بلا
پی زیارت دلبند مرتضی دارد
به تحت قبه آن شاه مستجاب شود
اگرکسی طلب حاجت از خدا دارد
به هر دیار بود دردمند بیماری
ز خاک درگه او دیده شفا دارد
برو به کرب و بلا و ببین ز شاه و گدا
به درگه شه دین روی التجا دارد
اگر حیات ابد همچو خضر می‌طلبی
فرات خاصیت چشمه بقا دارد
به آب کوثر و تسنیم اعتنا نکند
کسی که در لب شط فرات جا دارد
به زائران خود از ساق عرش شاه شهید
نظر به جانب هر یک جدا جدا دارد
برو رواق ابوالفضل را ببین که شرف
هزار مرتبه بر عرش کبریا دارد
ببین چه جاه و جلالی از او نموده به روز
ببین چه روضه و ایوان با صفا دارد
ز زائران برادر نماید استقبال
ببین چقدر علمدار باوفا دارد
خدا نصیب کند وادی السلام نجف
به هر که رو به سوی شاه اولیا دارد
برو مقام علی را ببین به شهر نجف
که خاک درگه او طبع کیمیا دارد
اگر که آرزوی قرب کبریا داری
نظاره کن که علی روی حق نما دارد
مزار مسلم و هانی به مسجد کوفه
برو ببین که چه نور و چسان ضیا دارد
همیشه (صامت) عاصی ز شوق کرب و بلا
ز بند بند به مانند نی‌نوا دارد
حزین لاهیجی : قطعات
شمارهٔ ۴ - ماده تاریخ
احرام روضه شیخ، بستیم و شد میّسر
گردید دیده روشن، از نور باهرِ شیخ
سالی که این سعادت، ما را میّسر آمد
تاریخ این زیارت گردید، زایر شیخ
رضاقلی خان هدایت : فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین
بخش ۱۸ - خاوری کوزه کنانی
اسمش میرزا معصوم و سلسله نسبش به شمس الدین تبریزی می‌پیوندد. در دارالمؤمنین کاشان توطن دارد. نظر به پاکی فطرت و نیکی جبلت به مصاحبت اهل دنیا راضی نگردیده و به کسب و تجارت امور، معاش خود گذرانیده. چنان که در قصیده‌‌ای فرماید:
ز بدو حال ز مردم طمع بریدستم
که صعوه را نکند طعمه همت شاهین
به قرص سفرهٔ خود راضیم ز گندم و جو
به صید بازوی خود قانعم ز غث و سمین
به حکم استطاعت به زیارت بیت اللّه مشرف و در عرض راه مثنوی به بحر مثنوی قران السعدین امیرخسرو دهلوی مسمی به تحفة الحرمین منظوم فرموده. بالجمله از مسالک سلوک واقف و از مصاحبان اهل معارف. اشعار بسیار دارد در این وقت چیزی حاضر نیست. این چند بیت تیمّناً قلمی می‌شود:
در آن خلوت که حیرت لب فروبندد جهانی را
مجال نطق باشد خاصه چون من بی زبانی را
شرمنده‌ام ز بس که به وصلش تمام عمر
دادم فریب این دل هجران کشیده را
هست شمعم بدید و در همه جا
روشن از وی هزار انجمن است
شرط عشق آمدخموشی ورنه من هم پیش یار
می‌توانم گفت حال خود زبانم لال نیست
اهلی شیرازی : رباعیات
شمارهٔ ۳۵۵
حج یافت کس کزو کس آزار ندید
بس کس که ز کعبه غیر دیوار ندید
هر کس که صفای معنی از کعبه نیافت
غیر از ره دور و رنج بسیار ندید
الهامی کرمانشاهی : خیابان اول
بخش ۶ - در شرح خواب دیدن مرحوم ناظم و سبب نظم این کتاب مستطاب
یکی راز گویم بری از دروغ
پذیرد ورا هر که دارد فروغ
چو بگذشت برسر مرا سال سی
فراز آمدم رنج و انده بسی
شدم از سم رخش غم پایمال
گرفتار و پا بست اهل و عیال
به دهر از درم بود دستم تهی
بدانسان که از میوه سرو سهی
بدی کاش دستم تهی بود وام
کز آن وام بد خواب و خوردم حرام
بریده چو از چهار سو شد امید
جز این راه چاره ندیدم پدید
که آرم به شاهر شهید التجا
زنم بر به دامانش دست رجا
شبی چاره جستم از آن چاره ساز
زدم بر به دامانش دست نیاز
که ای روح پاک تن ممکنات
ازین تنگدستی مرا ده نجات
همی گفتم و ریختم آب چشم
بسی بودم از بخت وارون به خشم
خیال آن زمان بر ملالم فزود
زغم اندر آن لحظه خوابم ربود
یکی بزم دیدم چو بزم بهشت
تو گفتی که بودش زمینو سرشت
به جوی اندرش همچو لعل مذاب
روان شکر و شیر و شهد و شراب
چه گویم ز اوصاف آن بزم خاص
همین بس که بد بارگاه خواص
طبق های زرین در آنجا هزار
زنارنج و لیمون و سیب و انار
همه میوه های بهشتی درخت
که بد در خور مردم نیکبخت
در آنجا جوانان فرخ جمال
همه گلبنان ریاض وصال
ابر صدر آن بزم مینو فضای
یکی تخت پیروزه پیکر به پای
بدان برنشسته یکی شهریار
که روی خدا از رخش آشکار
من استاده همچون گدایان به در
یکی ز انجمن کرد بر من نظر
چو از شه مرا خواست اذن دخول
دران بزم رفتم غمین و ملول
مرا از در مهر بنواختند
فروتر درآن بزم بشناختند
بپرسیدم این نغز بزم آن کیست
خداوند این بزم را نام چیست
بگفتند این بزمگه کربلاست
خداوند آن شاه اهل ولاست
مراین فرقه هستند یاران اوی
به دشت بلا جان نثاران اوی
درآن دم به ناگاه فرخنده شاه
فکند از ره مهر بر من نگاه
بفرمود کای مرد فرسوده غم
بسی دیده از روزگاران ستم
من از هر چه داری امید آگهم
به هرچ آروزی تو کامت دهم
چو اینگونه دیدم به خود مهرشاه
جبین سودم از عجز در پیشگاه
سرودم که ای کار ساز همه
به سوی تو روی نیاز همه
دوچیزم ز بخشایشت هست کام
یکی کم رها سازی از دست وام
دگر آنکه گویا زبانم کنی
به گفتار نیکو بیانم کنی
که نامی به نام تو دفتر کنم
ثنای تو را روز و شب سرکنم
بگفت آنچه کام تو بد دادمت
زبان سخن سنج بگشادمت
درین کار باشد خدایار تو
منم درد و گیتی مددکار تو
پس آنگاه لیمون و رمان چند
زخوان برگرفت آن شه ارجمند
به دست یکی داد زان مهتران
بدادش مر او نیز بردیگران
همان راد مردی که بودم قرین
نهاد آن همه نزد من بر زمین
یکی خرمن اندر برم گرد کرد
ز رمان سرخ و زلیمون زرد
همه میوه ها کاندر آن انجمن
بد از رافت شاه شد زان من
چو برمن زشه پرتو مهر تافت
درون و برونم همه نور یافت
یکی تشنه بودم شدم سیرآب
یکی ذره بودم شدم آفتاب
تن خاکی ام جان دیگر گرفت
سرم افسر از فر داور گرفت
دوصد شکر کافروخت زان محفلم
به نور حسینی چراغ دلم
تعالی الله از بخت بیدار من
که آن شب در آن خواب شد یار من
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۶۳ - طواف وداع
چون عزم بازگشتن کند، پیشین رحل دربندد و به آخر همه کارها خانه را طواف کند و طواف وداع هفت بار بود و دو رکعت نماز کند پس از آن، چنان که در صفت طواف گفته شد و در این طواف اضطباع و رفتن به شتاب نباشد و آنگاه به ملتزم شود و دعا کند و بازگردد، چنان که در خانه همی نگرد و می شود تا از مسجد بیرون شود.
غزالی : رکن اول - در عبادات
بخش ۶۴ - زیارت مدینه
آنگاه قصد مدینه کند که رسول(ص) فرمود، «هرکه پس از وفات من مرا زیارت کند، همچنان بود که در حال حیات» و گفت، «هرکه قصد مدینه کند و غرض وی جز زیارت نبود، حقی ورا ثابت شود نزد خدای تعالی که مرا شفیع وی گرداند.»
و چون در راه مدینه می شود، صلوات بسیار می دهد چون چشم به دیوار مدینه افتد گوید، «اللهم هذا حرم رسولک فاجعله لی وقایه من النار و امانا من العذاب و سوء الحساب» و غسل کند اول، آنگاه در مدینه شود و بوی خوش به کار دارد و جامه پاک و سپید درپوشد و چون در شود به تواضع و توقیر باشد و بگوید، «رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا»پس در مسجد شود و به نزدیک منبر دو رکعت نماز کند، چنان که عمود منبر برابر دوش راست وی بود که موقف رسول (ص) این بوده است پس قصد زیارت کند و روی به دیوار مشهد آرد، پشت با قبله و دست به دیوار فرو آوردن و بوسه دادن سنت نیست، بلکه دور ایستادن به حرمت نزدیکتر بود، پس بگوید، «السلام علیک یا رسول الله السلام علیک یا نبی الله السلام علیک یا حبیب الله السلام علیک یا صفوه الله السلام علیک یا اکرم ولد آدم السلام علیک یا سید المرسلین و خاتم النبیین و رسول رب العالمین السلام علیک و علی اصحابک الطاهرین و ازواجک الطاهرات امهات المومنین جزاک الله عنا افضل ما جزی نبیا عن امته، و صلی علیک کلما ذکرک الذاکرون و غفل عنک الغافلون» و اگر وصیت کرده باشند وی را به سلام رسانیدن بگوید، «السلام علیک من فلان و من فلان» آنگاه چند دو گز بیشتر شود و بر ابوبکر و عمر، رضی الله عنهما، سلام گوید و بگوید، «السلام علیکما یا وزیری رسول الله صلی الله علیه و المعاونین له علی القیام بالدین مادام حیا و القایمین فی امته بعده بامور الدین، تتبعان فی ذلک آثاره، و تعملان بسننه: فجزاکما خیر ماجزی وزرلنبی علی دینه» پس بایستد آنجا و دعا کند چندانکه تواند، پس بیرون آید و به گورستان بقیع شود و زیارت بزرگان صحابه بکند، چون بازخواهد گشت دیگر باره زیارت رسول (ص) بکند و وداع کند.
یغمای جندقی : بخش سوم
شمارهٔ ۵۳ - قطعه ای به طنز
یقولون حاج الحرمین الشریفین الرضاء الخوری الجندقی، تیزا لمضجعه المتعفنه فی الدرکات الاسفل، الی المده البقاء الله تعالی من مقالاتنا فی السفینه مع الناخدا بلسان العربیه الفصیحه، فی الاستیعاب الحراره، مع الناله العاجزاته: الا یا ایها لاماه، لا یرحوا لایرحوا، هذا و انت الهذا من التشنیاء المر مرونی هذا چرک. ولکن هنوزون هذا الحروف من الحلقوم الاستدعا و لفظ الچرکنافی گلوکم؛آب الحاضرون، و بالفور التشنیا کما متسکنون. لا تخافون عن العربیاه، لا والله من الاب خوردن الف البار الآسانات.
این جانب حاجی محمد اسمعیل ترجمه این عبارت بلیغ را که به لغت عربی فصیح در فوق نگارش رفته از حضرت یغما خواستم. میرزا ابراهیم دستان که یکی از زادگان ایشان است این مراسله را نگاشته از جندق فرستاد:
حاجی رضا نامی جندقی بیابانکی که یکی از کون خران هفتاد و دو ملت بود،و در ریش گاوی مجموعه صد هزار عیب و علت؛ وقتی در جندق با سرکار یغما راز هدایت می راند، و به سنت عرفای این دوره و به تقلید نیاکان و اجتهاد خویش درس ارشاد می خواند، ترغیب سیر مکه فرمود، و چون ارباب خارش و حکه با آن چس نفسی ها که پیشه پیشین اجداد بزرگوارش بود، خار زبان تیز کرد، و کاوش و اصرار از حد برد. با هر مایه کم شنفتن کیش زیاد گفتن از دست نداد، و از آن گفت مفت و ژاژ روان سفت زبان باز نچید، و دهن برندوخت.
سرکار یغما فرمود: بلی سیر کعبه و طوف آن قبله مایه رستگاری است و مورث آمرزگاری، ولی مرا از آن قوم تازی که دیده ام و شنیده ام، هراسی در دل است و بدین سبب دست درنگ بر سر و پای شتاب درگل، زیرا که آدمی را از گفت و گزار ناچار است و هر کس را همزبانی نکته دان و سخن سنج در کار.مرا با آنان زبان گفتن نیست و گوش شنفتن نه. چنانچه مرا شناخت لفظ تازی نشاید از آنان نیز پرداخت فرهنگ پارسی نیاید، شعر:
ما و زاهد را زبان آشنائی نیست با هم
او نمیداند عراقی من نمی گویم حجازی
حاجی را سمند سردسرائی گرمتر افتاد و از آن پاسخ دلپذیر و گفت نفس چین نرم نیامد، زبان تعنت بر گشاد که این سخن را از چون تو دانشمندی شنیدن بس شگفت است و جای هزار گزند و گرفت، زیرا که چون من بی زبان هیچ ندان را در اندک زمانی رسم و راه تازی به دست افتاد و صید زبان بازی و لغت پردازی درشست، تو نیز اگر از اینگونه راه تعلم سپاری راز تکلم به دست آری:
بالمثل چنانچه مرا در کشتی از پی اطفای حرارت آب ضروری شدی، ناخدا را به فرهنگ تازی خواندمی: الایا ایها الاماه؛ یعنی این پدر، بالفور گفتی لا، یعنی بلی. او را نزدیک خود خواستمی و گفتمی: لایرحوا لایرحوا، یعنی بیا بیا. چون آمدی خواهش آب کردمی و شکوه از حرارت عطش و تاب آفتاب؛ بدین لفظ: هذا و انت الهذی من التشنیاء المرمرونی، یعنی این است که این بنده از تشنگی می میرد؛ هذا چرک، یعنی آیا آب بهم می رسد؟ ولکن هنوزون هذا الحروف من الحلقوم الاستدعا و لفظ الچرکنا فی گلوکم، آب الحاضرون، یعنی هنوز این استدعا از حلقوم به زبان نیامده و هنوز لفظ آب در گلوی من بود که آب حاضر می شد، و بالفور التشنیا کما متسکنون، یعنی فی الفور عطش من ساکن می شد. لاتخافوه عن العربیاه، یعنی از عرب ها نمی ترسیدم.لاوالله من الاب خوردن الف البارالآسانات یعنی به خدا قسم عربی گفتن صد مرتبه از آب خودرن آسان تر بود پیش من.
مفاتیح الجنان : مفاتیح الجنان
مقدمه مؤلف
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتاحاً لِذِکرِهِ، وَخَلَقَ الْأَشْیاءَ ناطِقَةً بِحَمْدِهِ وَشُکرِهِ، وَالصَّلَاةُ وَالسَّلامُ عَلَی نَبِیهِ مُحَمَّدٍ الْمُشْتَقِّ اسْمُهُ مِنِ اسْمِهِ الْمَحْمُودِ، وَعَلی آلِهِ الطَّاهِرِینَ أُولِی الْمَکارِمِ وَالجُودِ.
و بعد این فقیر تهیدست و چنگ زننده به احادیث اهل بیت رسالت(علیهم السلام) عبّاس بن محمّد رضا القمی  که خداوند پایان کار هر دو را به نیکی و سعادت ختم کند  چنین گوید:
تعدادی از برادران اهل ایمان از این دعاگو خواستند که کتاب «مفتاح الجنان» را که بین مردم پخش است مطالعه کنم و دعاهای مستند آن کتاب را بیان کرده و آنچه را که سندش به نظرم نرسیده از نقل کردنش خودداری کنم و پاره ای از دعاها و زیارات معتبره را که در آن کتاب نیامده بر آن بیفزایم. این کمترین خواهش برادرانم را اجابت کرده و این کتاب را به همان ترتیب نظام داده و آن را «مفاتیح الجنان» [کلیدهای بهشت] نامیدم.
این مجموعه را در سه بخش مرتّب کردم:
در بخش اوّل: «تعقیب نمازها و دعاهای روزهای هفته و اعمال شب و روز جمعه و پاره ای از دعاهای مشهور و مناجات خمسة عشر» و جز این ها گرد آمده است.
در بخش دوّم: «اعمال ماه های سال و فضیلت و اعمال نوروز و اعمال ماه های رومی [شمسی]» بیان شده است.
در بخش سوّم: «زیارات و آنچه مربوط به زیارات است» آمده است.
امید است برادران اهل ایمان بر اساس آن عمل کنند و این گنه کار روسیاه را از دعا و زیارات و طلب آمرزش به فراموش نسپارند.
مفاتیح الجنان : نماز هر یک از حجج طاهره و نماز جعفر طیار
نماز حضرت امام رضا (ع)
[بنا بر نقل سید ابن طاووس در کتاب «جمال الاسبوع»] نماز آن بزرگوار شش رکعت است که در هر رکعت «یک مرتبه» سوره «حمد» و «ده مرتبه» سوره «هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ» [سوره 76 قرآن] خوانده می شود.
دعای آن حضرت:
یا صَاحِبِی فِی شِدَّتِی، وَیا وَلِیی فِی نِعْمَتِی، وَیا إِلهِی وَ إِلهَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ وَیعْقُوبَ، یا رَبَّ کهیعص وَیس وَالْقُرْآنِ الْحَکیمِ، أَسْأَلُک یا أَحْسَنَ مَنْ سُئِلَ، وَیا خَیرَ مَنْ دُعِی، وَیا أَجْوَدَ مَنْ أَعْطَی، وَیا خَیرَ مُرْتَجَی، أَسْأَلُک أَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
مفاتیح الجنان : نماز هر یک از حجج طاهره و نماز جعفر طیار
نماز حضرت هادى (ع)
[بنا بر نقل سید ابن طاووس در کتاب «جمال الاسبوع»] نماز آن حضرت دو رکعت است که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «یس» و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «الرّحمن» خوانده می شود.
دعای آن حضرت:
یا بَارُّ یا وَصُولُ، یا شَاهِدَ کلِّ غائِبٍ، وَیا قَرِیبُ غَیرَ بَعِیدٍ، وَیا غَالِبُ غَیرَ مَغْلُوبٍ، وَیا مَنْ لَایعْلَمُ کیفَ هُوَ إِلّا هُوَ، یا مَنْ لَاتُبْلَغُ قُدْرَتُهُ، أَسْأَلُک اللّهُمَّ بِاسْمِک الْمَکنُونِ الْمَخْزُونِ الْمَکتُومِ عَمَّنْ شِئْتَ، الطَّاهِرِ الْمُطَهَّرِ الْمُقَدَّسِ النُّورِ التَّامِّ الْحَی الْقَیومِ الْعَظِیمِ، نُورِ السَّمَاوَاتِ وَنُورِ الْأَرَضِینَ، عَالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهَادَةِ الْکبِیرِ الْمُتَعَالِ الْعَظِیمِ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ.
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت حضرت رسول (ص) در روز شنبه
أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّک رَسُولُهُ، وَأَنَّک مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِاللّهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک وَ نَصَحْتَ لِأُمَّتِک، وَجَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِالْحِکمَةِ وَالمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّیتَ الَّذِی عَلَیک مِنَ الْحَقِّ، وَأَنَّک قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ، وَغَلَظْتَ عَلَی الْکافِرِینَ، وَعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً حَتَّی أَتیک الْیقِینُ، فَبَلَغَ اللّهُ بِک أَشْرَفَ مَحَلِّ الْمُکرَّمِینَ، الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنا بِک مِنَ الشِّرْک وَالضَّلالِ؛
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْ صَلَوَاتِک وَصَلَوَاتِ مَلائِکتِک، وَأَنْبِیائِک وَالْمُرْسَلِینَ وَعِبَادِک الصَّالِحِینَ، وَأَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرَضِینَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَک یا رَبَّ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِک وَرَسُولِک، وَنَبِیک وَأَمِینِک، وَنَجِیبِک وَحَبِیبِک، وَصَفِیک وَصِفْوَتِک، وَخَاصَّتِک وَخَالِصَتِک، وَخِیرَتِک مِنْ خَلْقِک، وَأَعْطِهِ الْفَضْلَ وَالْفَضِیلَةَ وَالْوَسِیلَةَ وَالدَّرَجَةَ الرَّفِیعَةَ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً یغْبِطُهُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ. اللّهُمَّ إِنَّک قُلْتَ: ﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُک فَاسْتَغْفَرُوا اللّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِیماً ﴾، إِلهِی فَقَدْ أَتَیتُ نَبِیک مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی، فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاغْفِرْها لِی، یاسَیدَنا أَتَوَجَّهُ بِک وَبِأَهْلِ بَیتِک إِلَی اللّهِ تَعَالی رَبِّک وَرَبِّی لِیغْفِرَ لِی.
آنگاه «سه بار» بگو:
«إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ»
سپس بگو:
أُصِبْنا بِک یا حَبِیبَ قُلُوبِنا، فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِیبَةَ بِک حَیثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْی، وَحَیثُ فَقَدْنَاک، فَإِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ. یا سَیدَنا یا رَسُولَ اللّهِ صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیک وَعَلَی آلِ بَیتِک الطَّاهِرِینَ، هذَا یوْمُ السَّبْتِ وَهُوَ یوْمُک، وَأَنَا فِیهِ ضَیفُک وَجَارُک، فَأَضِفْنِی وَأَجِرْنِی، فَإِنَّک کرِیمٌ تُحِبُّ الضِّیافَةَ، وَمَأمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَأَضِفْنِی وَأَحْسِنْ ضِیافَتِی، وَأَجِرْنا وَأَحْسِنْ إِجَارَتَنا، بِمَنْزِلَةِ اللّهِ عِنْدَک وَعِنْدَ آلِ بَیتِک، وَبِمَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَهُ، وَبِمَا اسْتَوْدَعَکمْ مِنْ عِلْمِهِ فَإِنَّهُ أَکرَمُ الْأَکرَمِینَ.
گردآورنده این کتاب عباس قمی (خدایش ببخشد) گوید: من هرگاه خواستم رسول خدا را به این زیارت، زیارت کنم، نخست آن حضرت را به صورتی که امام هشتم به بَزَنطی آموخته زیارت می کنم، پس ازآن این زیارت را می خوانم؛ و آن زیارت [یعنی زیارت آموخته شده به بزنطی] به گونه ای که با سند صحیح روایت شده چنین است:
ابن ابی نصر خدمت حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض کرد: پس از نماز باید چگونه بر حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله) صلوات و سلام فرستاد؟ فرمود: می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِاللّه، السَّلامُ عَلَیک یا خِیرَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حَبِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صِفْوَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِینَ اللّهِ، أَشْهَدُ أَنَّک رَسُولُ اللّهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّک مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّک قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِک، وَجَاهَدْتَ فِی سَبِیلِ رَبِّک، وَعَبَدْتَهُ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَجَزَاک اللّهُ یا رَسُولَ اللّهِ أَفْضَلَ ما جَزی نَبِیاً عَنْ أُمَّتِهِ. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أَفْضَلَ ما صَلَّیتَ عَلی إِبْراهِیمَ وَآلِ إِبْراهِیمَ إِنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ.
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت امیرالمؤمنین (ع) در روز یکشنبه
این زیارت به روایت کسی است که امام زمان (عج) را در بیداری مشاهده کرده بود، در حالی که آن حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) را در روز یکشنبه که روز آن حضرت است با این عبارات زیارت می کرد:
السَّلامُ عَلَی الشَّجَرَةِ النَّبَوِیةِ، وَ الدَّوْحَةِ الْهَاشِمِیةِ، الْمُضِیئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَ عَلی ضَجِیعَیک آدَمَ وَ نُوحٍ عَلَیهِمَا السَّلامُ. السَّلامُ عَلَیک وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِک الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ، السَّلامُ عَلَیک وَ عَلَی الْمَلائِکةِ الْمُحْدِقِینَ بِک وَ الْحَافِّینَ بِقَبْرِک، یا مَوْلای یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ، هَذاَ یوْمُ الْأَحَدِ وَ هُوَ یوْمُک وَ بِاسْمِک، وَ أَنَا ضَیفُک فِیهِ وَجارُک، فَأَضِفْنِی یا مَوْلای وَ أَجِرْنِی، فَإِنَّک کرِیمٌ تُحِبُّ الضِّیافَةَ، وَ مَأْمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَیک فِیهِ، وَ رَجَوْتُهُ مِنْک، بِمَنْزِلَتِک وَآلِ بَیتِک عِنْدَاللّهِ، وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدَکمْ، وَ بِحَقِّ ابْنِ عَمِّک رَسُولِ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ وَ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ.
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت دیگر حضرت زهرا (س) در روز یکشنبه
 زیارت حضرت زهرا(سلام الله علیها) به روایتی دیگر:
السَّلامُ عَلَیک یا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَک الَّذِی خَلَقَک قَبْلَ أَنْ یخْلُقَک، وَ کنْتِ لِمَا امْتَحَنَک بِهِ صَابِرَةً، وَ نَحْنُ لَک أَوْلِیاءٌ مُصَدِّقُونَ، وَ لِکلِّ مَا أَتی بِهِ أَبُوک صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ وَ أَتی بِهِ وَصِیهُ عَلَیهِ السَّلامُ مُسَلِّمُونَ، وَ نَحْنُ نَسْأَلُک اللّهُمَّ إِذْ کنَّا مُصَدِّقِینَ لَهُمْ أَنْ تُلْحِقَنَا بِتَصْدِیقِنا بِالدَّرَجَةِ الْعَالِیةِ، لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنا بِوَلایتِهِمْ عَلَیهِمُ السَّلامُ.
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت امام حسن (ع) در روز دوشنبه
روز دوشنبه روز امام حسن(علیه السلام) و امام حسین(علیه السلام) است، در زیارت حضرت امام حسن(علیه السلام) می گویی:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ، السَّلامُ عَلَیک یا حَبِیبَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صِفْوَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا أَمِینَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نُورَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا صِرَاطَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا بَیانَ حُکمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا نَاصِرَ دِینِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا السَّیدُ الزَّکی؛
السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْبَرُّ الْوَفِی، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْقَائِمُ الْأَمِینُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِیلِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْهَادِی الْمَهْدِی، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الطَّاهِرُ الزَّکی، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا التَّقِی النَّقِی، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الْحَقُّ الْحَقِیقُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ، السَّلامُ عَلَیک یا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت حضرت امام حسین (ع) در روز دوشنبه
روز دوشنبه روز امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) است [در زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) می گویی]:
السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیک یا ابْنَ سَیدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، أَشْهَدُ أَنَّک أَقَمْتَ الصَّلاَةَ، و َآتَیتَ الزَّکاةَ، و َأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، و َنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکرِ، و َعَبَدْتَ اللّهَ مُخْلِصاً، وَجَاهَدْتَ فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّی أَتَاک الْیقِینُ، فَعَلَیک السَّلامُ مِنِّی مَا بَقِیتُ وَبَقِی اللَّیلُ وَالنَّهَارُ، و َعَلَی آلِ بَیتِک الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ؛
أَنَا یا مَوْلَای مَوْلی لَک وَ لِآلِ بَیتِک، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکمْ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّکمْ وَجَهْرِکمْ، وَظَاهِرِکمْ وَبَاطِنِکمْ، لَعَنَ اللّهُ أَعْداءَکمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ، و َأَنَا أَبْرَأُ إِلَی اللّهِ تَعالی مِنْهُمْ، یا مَوْلَای یا أَبا مُحَمَّدٍ، یا مَوْلَای یا أَبا عَبْدِاللّهِ، هذا یوْمُ الإِثْنَینِ و َهُوَ یوْمُکما وَبِاسْمِکما وَأَنَا فِیهِ ضَیفُکما، فَأَضِیفانِی و َأَحْسِنا ضِیافَتِی، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِیفَ بِهِ أَنْتُمَا، وَأَنَا فِیهِ مِنْ جِوارِکما فَأَجِیرانِی، فَإِنَّکمَا مَأمُورانِ بِالضِّیافَةِ و َالْإِجارَةِ، فَصَلَّی اللّهُ عَلَیکمَا و َآلِکمَا الطَّیبِینَ.
مفاتیح الجنان : تعیین اسامى نبى و ائمه (ع) به روزهاى هفته و زیارت ایشان در هر روز
زیارت امام زین العابدین و امام باقر و امام صادق (ع) در روز سه شنبه
 روز سه شنبه به نام حضرت زین العابدین و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) است. زیارت کن ایشان را در این روز به این زیارت:
السَّلامُ عَلَیکمْ یا خُزَّانَ عِلْمِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا تَرَاجِمَةَ وَحْی اللّهِ، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَئِمَّةَ الْهُدَی، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَعْلامَ التُّقی، السَّلامُ عَلَیکمْ یا أَوْلادَ رَسُولِ اللّهِ، أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّکمْ، مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکمْ، مُعادٍ لِأَعْدائِکمْ، مُوَالٍ لِأَوْلِیائِکمْ، بِأَبِی أَنْتُمْ و َأُمِّی، صَلَواتُ اللّهِ عَلَیکمْ. اللّهُمَّ إِنِّی أَتَوالی آخِرَهُمْ کمَا تَوالَیتُ أَوَّلَهُمْ، و َأَبْرَأُ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ، و َأَکفُرُ بِالْجِبْتِ و َالطَّاغُوتِ و َاللَّاتِ و َالْعُزَّی. صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیکمْ یا مَوالِی و َرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ. السَّلامُ عَلَیک یا سَیدَ الْعَابِدِینَ و َسُلالَةَ الْوَصِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیینَ، السَّلامُ عَلَیک یا صَادِقاً مُصَدَّقاً فِی الْقَوْلِ و َالْفِعْلِ، یا مَوالِی هذَا یوْمُکمْ و َهُوَ یوْمُ الثُّلَثَاءِ، و َأَنَا فِیهِ ضَیفٌ لَکمْ و َمُسْتَجِیرٌ بِکمْ، فَأَضِیفُونِی و َأَجِیرُونِی بِمَنْزِلَةِ اللّهِ عِنْدَکمْ و َآلِ بَیتِکمُ الطَّیبِینَ الطَّاهِرِینَ.