هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد عشق و جدایی است. شاعر از بندهای عشق و رنج‌های آن می‌گوید و از دلبری که به او توجهی ندارد شکایت می‌کند. او از جور و بی‌عدالتی در عشق می‌نالد و اشاره می‌کند که بستن و نبستن درها در عشق سودی ندارد. همچنین، شاعر از بی‌خوابی و اشک‌هایش می‌گوید و اینکه هیچ راهی برای رسیدن به یارش نمی‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جور و بی‌عدالتی در عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۷۱

دلا آن به که با جان در نبندی
مرا با دلبر دیگر نبندی

رهی آنگه که این جا نیست شاید
که پایت درد باشد سر نبندی

ز باطل دعوی خود شرم داری
کناه جور بر داور نبندی

تو را عشق از میان خانه دردی است
چه سود، ار در ببندی ورنبندی

نه چشمم بر خیالت از لب اوست
سزد گر آب در شکر نبندی

بدین روزم ببین تاز آب دیده
ره خوابم همه شب بر نبندی

اثیرا هیچ نگشاید ز یارت
بدیدی جای خود هم درنبندی
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.