۱۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

دوش بر هندوی خود بدمستیی ترکانه کرد
تا امید آشناوش (را) چنین بیگانه کرد

صبر اندک زاد را از خان و مان آواره یافت
عقل پیرآموز را در سلسله دیوانه کرد

تا دلم در سنبل گل سای او یک خانه ساخت
خار هجرش در دل پر خون هزاران خانه کرد

مشک را خون شد جگر کان عارض چون آینه
زلف چین بر چین او مشاطگی بی شانه کرد

تا جهان را شمع رویش گشت شاهد خانه
هرکه جانی داشت خود را بر رخش پروانه کرد

هست نیکو گرچه نیکو رفت بر ما یا نرفت
اوست رحمت گرچه رحمت کرد بر ما یا نکرد

آفتاب خسروان بهرام شاه آن شه که او
هر چه بخشید ار سعادت مشتری وارانه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.