۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴

از خاک ری در گوش جان آواز اقدس میرسد
بانک انااللهی از آن ارض مقدس میرسد

گر چه نیارد یاد من آن لعبت آزاد من
از دوریش فریاد من بر چرخ اطلس میرسد

تا رفتم از آن گلستان کردم وداع دلستان
زخمم بدل نیشم بجان از خار و از خس میرسد

در محبس هجرش منم کز اشک تر شد دامنم
از قسمت جان و تنم زندان و محبس میرسد

پیک صبا در حضرتش بوسد زمین طاعتش
بر شاخ سرو قامتش کی دست هر کس میرسد

ایدل مشو تلخ و ترش کز زانکه بنشینی خمش
بس میوه شیرین خوش ز آن نخل نورس میرسد

مرهم ز بعد ریش شد نوش از پی هر نیش شد
چون درد و غم از پیش شد آسایش از پس میرسد

در این سپهر چنبری او زهره شد من مشتری
چون پروز من و آن پری بر آل افطس میرسد

بس کن امیری ماجرا با وی مکن چون و چرا
کالهام یزدانی ترا بر کلک اخرس میرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳ - موشح بنام بدرالدوله سلطان بیگم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.