۲۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱ - نکوهش عدلیه عصر قاجار

باست و قاف محاکم قضیب استیناف
چنان سپوخت که دیگر نه است ماند و نه ناف

نشان عدل چه جوئی در این دو سر قافان
که زین شهپر سیمرغ شد به قله قاف

وزیر زیر لحاف از هوی سخن گوید
اگر چه حق نتوان گفت جز بزیر لحاف

غلاف . . . من است این وزیر دون پلید
که تیغ حق را پنهان کنند درون غلاف

شیاف . . . من است اینکه از بزرگی سر
بدهن گنجد در . . . یش نگنجد شیاف

نگاه آل مکرم به اهل ایران شد
چو حربیان به بنی هاشم بن عبد مناف

یکی مشاوره تأسیس شد بدرالعدل
که هست مذبح ایمان و مدفن انصاف

گرفته فاضل خلخالی اندر آن مسند
چو شیخ مهدی کاشی به مجلس اوقاف

برادران وطن را عدوی خود شمرند
که رشک و کینه جبلی است فی هوالاجیاف

وزیر دون چو به آزار بیگناهی زار
کمر به بندد و باشد زبون بگاه مصاف

از آن گروه ستمگر که در اداره عدل
حلیف باطل و با او بمائده احلاف

تنی سه چار پی مشورت برانگیزد
دهد برایشان دستوری از نفاق و خلاف

کسی که از طرف عدل حق نداشت عدول
اشاره کرده و تحریک سازد از اطراف

که بر زنند به یکباره پشم و پنبه او
بزخم مندفه ظلم و کینه چون نداف

همی بتازند آن جاهلان بدانایان
چنانکه سبع سمان زیر پای سبع عجاف

مسافران را عوعو کنان براه از دور
شوند همچو سگان قبیله بر اضیاف

درون روند تهی دست و چون برون آیند
ز سیم دامنشان پرچو دکه صراف

تمام آکل و ماکول جنس یکدیگرند
مرتبا ز اراذل بگیر تا اشراف

یکی درد دل اصداف بهر مروارید
یکی ز گوهر آبستن است چون اصداف

به نیزه طمع انجیده اند شانه عدل
چو شانه عربان از سنان ذوالاکتاف

درون محکمه بر ناز و عشوه افزایند
از آن سپس که ستانند رشوه قدر کفاف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰ - مرثیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.