هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و جذابیت معشوقه‌اش سخن می‌گوید و او را بی‌نظیر و بی‌همتا توصیف می‌کند. شاعر از عشق و بلای آن می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ کس مانند معشوقه‌اش نیست. او همچنین از تأثیرات عشق بر جان و دل خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق هم شادی و هم غم به همراه دارد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عشق و عاشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۶۱

معشوقه از آن ظریفتر نیست
زان عشوه‌فروش و عشوه خر نیست

شهریست پر از شگرف لیکن
زو هیچ بتی شگرف‌تر نیست

مریم کده‌ها بسیست لیکن
کس را چو مسیح یک پسر نیست

فرزند بسیست چرخ را لیک
انصاف بده چنو دگر نیست

آن کیست که پیش تیر بالاش
چون نیزه همه تنش کمر نیست

چون او قمری قمار دل را
در زیر ولایت قمر نیست

شمشیرکشان چشم او را
جز دیدهٔ عاشقان سپر نیست

آن کیست کز آفتاب رویش
چون کان همه خاطرش گهر نیست

در تاب دو زلفش از بلاها
یارب زنهار تا چه در نیست

از بلعجبان نیایدش روی
رویش گویان که روی گر نیست

سم زهر بود به لفظ تازی
زو هیچ خطیر با خطر نیست

دندان و لب چو سین و میمش
این نادره بین که جز شکر نیست

در عشق و بلاش جان و دل را
حقا که جز از حذر حذر نیست

شادی و غمست عشق و ما را
غم هست ولیک آن دگر نیست

از رد و قبول دلبران را
چه سود که هیچ بی‌جگر نیست

او سیم‌بر است و سیم زی او
گر زر نبود ترا خطر نیست

ما را چه ز سیم او که ما را
روی چو زرست و روی زر نیست

حقا که ظریف روزگاران
گر هست حریف ما دگر نیست

ما را کلهی نهاد عشقش
کان بر سر هیچ تاجور نیست

اندر طلبش سوی سنایی
غم تاج سرست و درد سر نیست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.