هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و هجران سخن می‌گوید. او از مستی و نشاط، زیبایی معشوق و درد هجران می‌سراید. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد و از زیبایی معشوق به عنوان چیزی بی‌نظیر یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۱

لشکر شب رفت و صبح اندر رسید
خیز و مهرویا فراز آور نبید

چشم مست پر خمارت باز کن
کز نشاطت صبرم از دل بر پرید

مطرب سرمست را آواز ده
چون ز میخانه عصیر اندر رسید

پر مکن جام ای صنم امشب چو دوش
کت همه جامه چکانه بر چکید

نیست گویی آن حکایت راستی
خون دل بر گرد چشم ما دوید

کیست کز عشقت نه بر خاک اوفتاد
کیست کز هجرت نه جامه بر درید

چون خطت طغرای شاهنشاه یافت
از فنا خط گردد عالم بر کشید

از سنایی زارتر در عشق کیست
یا چو تو دلبر به زیبایی که دید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.