هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی سخن می‌گوید. او از احساسات متضاد خود مانند عشق، درد، حیرت و غم صحبت می‌کند و از خیالات و تصورات خود درباره معشوق می‌گوید. شاعر از عقل و صبر خود نیز سخن می‌گوید که گاهی او را نصیحت می‌کنند. در نهایت، شاعر از عشق و بندگی خود به معشوق و تأثیرات عمیق آن بر روح و روان خود صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۹

ای بس قدح درد که کردست دلم نوش
دور از لب و دندان شما بی خبران دوش

گه بوسه همی داد بر آن درد لب و چشم
گه رقص همی کرد بر آن حال دل و هوش

گه عقل همی گفت که ای طبع تو کم نال
گه صبر همی گفت که ای آه تو مخروش

درد آمده پاداش که هین ای سر و تن داد
عشق آمده با نیش که هان ای دل و جان نوش

دردی که به افسانه شنیدم همه از خلق
از علم به عین آمد وز گوش به آغوش

در حجرهٔ چشم آمد خورشید خیالش
خورشید که دیدست سیه کرده بناگوش

در حسرت آن دیدهٔ چون دیدهٔ آهو
این دیده نه در خواب و نه بیدار چو خرگوش

حیرت سوی چشم آمده کای چشم تو منگر
غیرت سوی گوش آمده کی گوش تو منیوش

با چشم سرم گفته تراییم تو منگر
در گوش دلم خوانده تراییم تو مخروش

ذوق آمده در چشم که ای چشم چنین چش
شوق آمده در گوش که ای گوش چنین گوش

این خود صفت نقش خیالیست چه چیزست
یارب که ببینم به عیان آن رخ نیکوش

او بلبله بر دست و خرد سلسله در پای
او غالیه بر گوش و رهی غاشیه بر دوش

در عاشقی آنجا که ورا پای مرا سر
در بندگی آنجا که ورا حلقه مرا گوش

صد روح در آویخته از دامن کرته
سی روز برانگیخته از گوشهٔ شب پوش

آوازه در افتاده به هر جا که سنایی
در مکتب او کرد همه تخته فراموش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.