هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و نامهربانی معشوق شکایت می‌کند و از خداوند می‌خواهد که معشوق را نیز به همین درد مبتلا کند تا رنج او را درک کند. او از غم و اندوه خود می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق روزی درد هجران را بچشد. شاعر همچنین از وفاداری خود به معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که جز عشق او به چیزی دیگر نیندیشیده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «به خونم دامنی بالا زند» ممکن است برای کودکان و نوجوانان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۲۶

الهی مهربان کن دلبر نامهربانم را
به دل جویی برانگیز از تفضل دلستانم را

به درد عشق بی رحمی بکن چندی گرفتارش
بخر از دست این کافر دل بی رحم جانم را

به داغ گل رخی چون خود دلش در خار خار افکن
بداند تا چه سان افکنده آتش خان و مانم را

به رنج هجر چون من یک دو روزی آزمونش کن
براو بگمار چندی این غم افزا امتحانم را

فکن لیل وش از سودای مجنونش به سر شوری
که جوید رنج کمتر جسم و جان ناتوانم را

به دست چاره فرمایی مگر پوید به سر وقتم
رسان درگوشش ای پیک صبا یکره فغانم را

مگر پایی نهد از راه غم خواری به بالینم
بر او ساز اندکی مشهود اندوه نهانم را

از این خوشتر به خونم دامنی بالا زند دیدی
ببر زین تلخ کامی ها خبر نوشین دهانم را

روان کردم ز مژگان جوی و دارم چشم کز رحمت
بر این سرچشمه بنشانند آن سرو روانم را

ز خاکم بوی غم خواهی شنید ار بگذری بر من
پس از مردن که یابی مشت خاکی استخوانم را

اگر یک نکته جز راز وفایت گفته ام با دل
به کیفر لال بینی در دم رفتن زبانم را

به تو یک حرف جز شرح حدیث عشق بنگارم
الهی تیغ قهر از هم فرو ریزد زبانم را

چو رعد از فرط شفقت زار نالیدی بر احوالم
صفایی کوه اگر شطری شنیدی داستانم را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.