۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۸

تنی جز خاطر لیلی به غم دلشاد نشنیدم
سری جز گردن مجنون به بند آزاد نشنیدم

هلاکم در صفوف غمزه ات نبود غریب اما
مروت بین که من یک صید و صد صیاد نشنیدم

مدد جست از میانت طرگان در دل ربایی ها
طناب از موی دارد چشم استمداد نشنیدم

بنای عشق محکم تر ز سیل دیده شد دل را
ز ویرانی بلادی را چنین آباد نشنیدم

به جز یاد تو کآمد منتهای کام ناکامان
عروسی را به خلوتگاه صد داماد نشنیدم

به قتلم خاستی کز ناله ام آسوده بنشینی
بدین زودی چنین تأثیری از فریاد نشنیدم

بدین دستم که دل پامال در میدان آن مژگان
شهیدی در سیاستگاه صد جلاد نشنیدم

به ترک عشق بس تهدید ها راندم صفایی را
جوابی از وی الا هر چه بادا باد نشنیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.