هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و فراق می‌نالد و از بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند. او از رنج‌ها و زخم‌های عشق سخن می‌گوید و با وجود همه‌ی این‌ها، همچنان به عشق و ارادت خود پایبند است. شعر پر از احساسات عمیق و دردناک است و شاعر از معشوق طلب لطف و مهربانی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل احساسات عمیق و درد عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی و عاشقانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شمارهٔ ۲۹۴

راندی آخر چون سگ از درگاه خود با خواریم
مرحبا دادی عجب پاداش خدمتکاریم

از توام جز حسرت و بیگانگی حاصل نرست
خوب آوری به جا شرط وفا و یاریم

مشکلم زاری نکرد آسان به حکم آزمون
غمزه ات خون خوارتر شد هر دم از خونباریم

نازم آن دل کز غرور و قهر و نازت کم نشد
هر چه دیدی بیشتر عجز و نیاز و زاریم

آب کو طاقت کجا چندم تحمل صبر چون
سنگ و سندان نیستم آخر چه می پنداریم

تیرها کردی رها بر سینه ام وانگه ز مهر
مرهمی نگذاشتی بر زخم های کاریم

جز ارادت جز صفا جز مهربانی جز وفا
خود چه دیدی تا چنین خونین جگر می داریم

دل مقیم آستان چشم از قفا غم پیش روی
تن روان است از سر کویت به صد ناچاریم

شب خیالت در بغل روز از فراقت در فغان
بارک الله مرحبا زان خواب و این بیداریم

شیر چرخم صید رو به آید ای آهو خرام
از سگان کوی خود یکبار اگر بشماریم

در ره جانان صفایی زاری ما سهل بود
از دو لعلش می کشد اظهار آن بی زاریم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.