هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از ناامیدی و بینتیجه ماندن تلاشهایش میگوید و آرزو میکند که روزی به خواستههایش برسد. او با طنز و کنایه از گرسنگی و اشتیاقش به غذا (به ویژه بریانی و بغرا) سخن میگوید و از خداوند طلب توفیق میکند. در نهایت، با اشاره به فقر و نداری، این سخنان را به عنوان یادگاری برای جهان باقی میگذارد.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و اجتماعی است و استفاده از طنز و کنایه ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی اشارات به فقر و ناامیدی نیازمند درک و تجربهی بیشتری از زندگی است.
بخش ۹۷
تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار
راستی باید، نه بازی صرف کردم روزگار
در جواب او
بهر بغرا در جهان هر کس نهد دیگی به بار
یارب این توفیق را گردان رفیق، ای کردگار
کی بود یارب که در دستم فتد بریانیی
تا من تنها بر آرم از دل و جانش دمار
تا که بریانهای فربه چون به چنگ افتد مرا
بهر کنگر ماس باشد در دل من خوار خوار
فی المثل در معده ام گر جا نماند یک نفس
همچنان با صحن بغرا دل بود امیدوار
بعد مرگم ای که خواهی داد حلوائی به کس
هم به من ده این زمان اکنون که هستم در دیار
کارم از یک کاسه بغرا نمی گردد تمام
باری از دفع ضرورت کمترینه دو تغار
چون ندارد صوفی مسکین به غیر اشتها
می گذارد این سخنها را به عالم یادگار
راستی باید، نه بازی صرف کردم روزگار
در جواب او
بهر بغرا در جهان هر کس نهد دیگی به بار
یارب این توفیق را گردان رفیق، ای کردگار
کی بود یارب که در دستم فتد بریانیی
تا من تنها بر آرم از دل و جانش دمار
تا که بریانهای فربه چون به چنگ افتد مرا
بهر کنگر ماس باشد در دل من خوار خوار
فی المثل در معده ام گر جا نماند یک نفس
همچنان با صحن بغرا دل بود امیدوار
بعد مرگم ای که خواهی داد حلوائی به کس
هم به من ده این زمان اکنون که هستم در دیار
کارم از یک کاسه بغرا نمی گردد تمام
باری از دفع ضرورت کمترینه دو تغار
چون ندارد صوفی مسکین به غیر اشتها
می گذارد این سخنها را به عالم یادگار
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۹۶
گوهر بعدی:بخش ۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.