هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به بیان نگرانیها و پرسشهای فلسفی درباره زندگی، زمانه، و سرنوشت انسان میپردازد. شاعر از بیوفایی دنیا، فریبندگی زمانه، و اهمیت خرد و نیکی سخن میگوید. او به خواننده توصیه میکند که از شر و فریب دنیا دوری کند، به خرد و علم روی آورد، و به سوی نیکی و کمال حرکت کند. همچنین، شاعر به اهمیت رحمت الهی و امید به آینده اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و اخلاقی است که برای درک و تحلیل آن، خواننده نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند بیوفایی دنیا، اهمیت خرد، و تلاش برای کمال، ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و ناملموس باشد.
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵
فریاد به لااله الا هو
زین بیمعنی زمانهٔ بدخو
زین دهر، چو من، تو چون نمیترسی؟
بیباک منم، چه ظن بری، یا تو؟
زین قبه که خواهران انباغی
هستند درو چهار هم زانو
زین فاحشه گندهپیر زاینده
بنشسته میان نیلگون کندو
زین دیو وفا طمع چه میداری؟
هرگز جوید کس از عدو دارو؟
همواره حذر کن ار خرد داری
تو همچو من از طبیب باباهو
در دست زمان سپید شد زاغت
کس زاغ سپید کرد جز جادو؟
جادوی زمانه را یکی پر است
زین سوش سیه، سپید دیگر سو
زین سوی پرش بدان همی گردی
وز حرص رطب همی خوری مازو
هرچند مهار خلق بگرفتند
امروز تگین و ایللک و یپغو
نومید مشو ز رحمت یزدان
سبحانک لا اله الا هو
بر شو ز هنر به عالم علوی
زین عالم پر عوار پر آهو
بنگر که صدف ز قطرهٔ باران
در بحر چگونه میکند لولو
از دیو کند فریشته نفسی
کهش عقل همی قوی کند بازو
نشنودهستی که خاک زر گردد
از ساخته کدخدا و کدبانو؟
وان خوار و درشت خار بیمعنی
مشک تبتی همی کندش آهو
نیکی بگزین و بد به نادان ده
روغن به خرد جدا کن از پینو
کز خاک دو تخم می پدید آرد
این خوش خرما و آن ترش لیمو
از مرد کمال جوی و خوی خوش
منگر به جمال و صورت نیکو
کابرو و مژه عزیزتر باشد
هرچند ازو فزونتر است گیسو
وز خلق به علم و جاه برتر شو
هرچند بوند با تو هم زانو
کز موی سرت عزیزتر باشد
هرچند ازو فروتر است ابرو
سوی تو نویدگر فرستادند
بردست زمانه ز افرینش دو
یکی سوی دوزخت همی خواند
یکی سوی عز و نعمت مینو
هریک به رهیت میکشد لیکن
بر شخص پدید ناورد نیرو
این با خوی نیک و نعمت و حکمت
اندر راه راست میکشد سازو
وان جان تو را همی کند تلقین
با کوشش مور گر بزیی راسو
برگیر ره بهشت و کوشش کن
کاین نیست رهی محال و نامرجو
بنشان زسرت خمار و خود منشین
حیران چو به چنگ باز در تیهو
جز پند حکیم و علم کی راند
صفرای جهالت از سرت آلو
بیحکمت نیست برتر و بهتر
ترک از حبشی و تازی از هندو
زین بیمعنی زمانهٔ بدخو
زین دهر، چو من، تو چون نمیترسی؟
بیباک منم، چه ظن بری، یا تو؟
زین قبه که خواهران انباغی
هستند درو چهار هم زانو
زین فاحشه گندهپیر زاینده
بنشسته میان نیلگون کندو
زین دیو وفا طمع چه میداری؟
هرگز جوید کس از عدو دارو؟
همواره حذر کن ار خرد داری
تو همچو من از طبیب باباهو
در دست زمان سپید شد زاغت
کس زاغ سپید کرد جز جادو؟
جادوی زمانه را یکی پر است
زین سوش سیه، سپید دیگر سو
زین سوی پرش بدان همی گردی
وز حرص رطب همی خوری مازو
هرچند مهار خلق بگرفتند
امروز تگین و ایللک و یپغو
نومید مشو ز رحمت یزدان
سبحانک لا اله الا هو
بر شو ز هنر به عالم علوی
زین عالم پر عوار پر آهو
بنگر که صدف ز قطرهٔ باران
در بحر چگونه میکند لولو
از دیو کند فریشته نفسی
کهش عقل همی قوی کند بازو
نشنودهستی که خاک زر گردد
از ساخته کدخدا و کدبانو؟
وان خوار و درشت خار بیمعنی
مشک تبتی همی کندش آهو
نیکی بگزین و بد به نادان ده
روغن به خرد جدا کن از پینو
کز خاک دو تخم می پدید آرد
این خوش خرما و آن ترش لیمو
از مرد کمال جوی و خوی خوش
منگر به جمال و صورت نیکو
کابرو و مژه عزیزتر باشد
هرچند ازو فزونتر است گیسو
وز خلق به علم و جاه برتر شو
هرچند بوند با تو هم زانو
کز موی سرت عزیزتر باشد
هرچند ازو فروتر است ابرو
سوی تو نویدگر فرستادند
بردست زمانه ز افرینش دو
یکی سوی دوزخت همی خواند
یکی سوی عز و نعمت مینو
هریک به رهیت میکشد لیکن
بر شخص پدید ناورد نیرو
این با خوی نیک و نعمت و حکمت
اندر راه راست میکشد سازو
وان جان تو را همی کند تلقین
با کوشش مور گر بزیی راسو
برگیر ره بهشت و کوشش کن
کاین نیست رهی محال و نامرجو
بنشان زسرت خمار و خود منشین
حیران چو به چنگ باز در تیهو
جز پند حکیم و علم کی راند
صفرای جهالت از سرت آلو
بیحکمت نیست برتر و بهتر
ترک از حبشی و تازی از هندو
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.