هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد دوری از معشوق و شکایت از بیتوجهی اوست. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند «ماه»، «سرو»، و «یوسف»، احساسات خود را نسبت به معشوق بیان میکند و از این که معشوق از حال او بیخبر است، شکایت دارد. همچنین، شعر حاوی مضامین عرفانی مانند وابستگی به خدا و تسلیم در برابر تقدیر است.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و کنایههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۷
نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟
سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی
در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟
گر منم دور ز روی تو، دل من با توست
نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟
برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر
سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟
دل در آن چاه ز نخ مرد و به مویی کارش
بر نمیآوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟
نیکخواه توام و روی تو، دلخواه من است
میرود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟
پادشاه منی و من، ز گدایان توام
از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟
در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را
«حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟
سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی
در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟
گر منم دور ز روی تو، دل من با توست
نیستی هیچ، ز حال دلم آگاه چرا؟
برگرفتی ز سر من، همگی سایه مهر
سرو نورسته من، «انبتک الله» چرا؟
دل در آن چاه ز نخ مرد و به مویی کارش
بر نمیآوری، ای یوسف از آن چاه چرا؟
نیکخواه توام و روی تو، دلخواه من است
میرود عمر عزیزم، نه به دلخواه چرا؟
پادشاه منی و من، ز گدایان توام
از گدایان، خبری نیستت ای ماه چرا؟
در ازل، خواند به خود حضرت تو سلمان را
«حاش لله» که بود، رانده درگاه چرا؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.