هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، شاعر بزرگ فارسی، بیانگر عشق به می و معشوق و بی‌اعتنایی به عقل و نصیحت است. شاعر با اشاره به دیوانگی و فرزانه‌نماها، ارزش عشق و مستی را برتر از عقل و پیمان‌های دنیوی می‌داند. او از ویرانی بنیاد زندگی توسط می و معشوق سخن می‌گوید و خود را وقف این ویرانه کرده است. شعر همچنین به گرمی مجلس و شوق پروانه به شمع اشاره دارد و از بی‌گانگی عقل با آشنایان می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به می‌نوشی و مستی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۴

محتسب گوید: که بشکن، ساغر و پیمانه را
غالباً دیوانه می داند، من فرزانه را

بشکنم صد عهد و پیمان، نشکنم پیمانه را
این قدر تمیز هست، آخر من دیوانه را

گو چو بنیادم می و معشوق ویران کرده‌اند
کرده‌ام وقف می و معشوق این، ویرانه را

ما ز بیرون خمستان فلک، می، می‌خوریم
گو بر اندازید، بنیاد خم و خمخانه را

ما زجام ساقی مستیم، کز شوق لبش
در میان دل بود چون ساغر و پیمانه را

عقل را با آشنایان درش بیگانگی است
ساقیا در مجلس ما، ره مده، بیگانه را

جام دردی ده به من، وز من، بجام می، ستان
این روان روشن و جامی بده، جانانه را

سر چنان گرم است، شمع مجلس ما را، ز می
کز سر گرمی، بخواهد سوختن پروانه را

راستی هرگز نخواهد گفت، سلمان ترک همی
ناصحا! افسون مدم، واعظ مخوان افسانه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.