هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، توصیفی زیبا و پراحساس از عشق و دل‌باختگی شاعر به معشوق است. در آن از تشبیهات و استعاره‌های زیبایی مانند چشم مست، گلزار حسن، و باد صبح استفاده شده است. شاعر از حال و هوای عاشقانه خود، دوری از معشوق و تأثیرات این عشق بر دل و جانش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک زیبایی‌شناسی و ادبی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۹

چشم مخمور تو تا در خواب مستی خفته است
از خمار چشم مستت، عالمی، آشفته است

سنبلت را بس پریشان حال می‌بینم، مگر
باد صبح، از حال من، باوی حدیثی گفته است؟

چشم بد دور از گل رویت، که در گلزار حسن
هرگز از روی تو نازکتر، گلی، نشکفته است

دیده باریک بی‌نم، در شب تاریک هجر
بس که بر یاد لبت، درهای عدنان، سفته است

دل چو در محراب ابرو، چشم مستت دید و گفت
کافر سرمست در محراب بین، چون خفته است

خاک راهت، خواستم رفتن به مژگان، عقل گفت
نیست حاجت کش صبا، صدره به گیسو رفته است

عاقبت هم سر به جایی برکند، این خون دل
کز غم عشق تو سلمان، در درون، بنهفته است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.