هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شادی بی‌حد خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که احساساتش آنقدر شدید است که در قالب کلمات نمی‌گنجد. او از عشق به معشوق و تأثیر عمیق آن بر زندگی خود می‌گوید و اشاره می‌کند که هیچ چیز دیگری جز معشوق در دلش جای نمی‌گیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۸

من امروز، از میی مستم، که در ساغر نمی‌گنجد
چنان شادم، که از شادی، دلم در بر نمی‌گنجد

ز سودایت برون کردم، کلاه خواجگی، از سر
به سودایت که این افسر، مرا در سر، نمی‌گنجد

بران بودم که بنویسم، مطول، قصه شوقت
چه بنویسم، که در طومار و در دفتر، نمی‌گنجد

به عشق چنبر زلفت، چه باک، از چنبر چرخم
سرم تا دارد این سودا، در آن چنبر، نمی‌گنجد

همه شب، دوست می‌گردد، به گرد گوشه دلها
که جز تو در دل تنگم، کسی دیگر، نمی‌گنجد

حدیثی زان دهن گفتم، رقیبم گفت: زیر لب
برو سلمان، که هیچ اینجا، حکایت در نمی‌گنجد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.