هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است. او از خاک درگاه معشوق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که باد، بوی معشوق را به او برساند. شاعر از دل‌تنگی و عشق خود می‌گوید و از ترس افشای راز عشقش در هراس است. همچنین، او زیبایی معشوق را ستایش می‌کند و از تأثیر آن بر دل‌ها سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۵

خاک آن بادم که از خاک درت بویی برد
گرد آن خاکم که باد از کوی مه رویی برد

از هوا داری بجان جویم نسیم صبح را
تا سلامی از من بیدل به دلجویی برد

چون زهر سویی نشانی می‌دهندش، می‌دهم
خاک خود بر باد تا هر ذره‌ای سویی برد

با سر زلف مرا سربسته رازی هست ازان
دم نمی‌یارم زدن ترسم صبا بویی برد

بر سرت چندان پریشان جمع می‌بینم که گر
بر فشانی عقد گیسو هر دلی مویی برد

تاب مویت نیست رویت راز پیشش دور کن
حیف باشد نازنینی بار هندویی برد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.