هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد فراق و دل‌تنگی برای معشوق سخن می‌گوید. او از تأثیر عشق و جمال معشوق بر خود می‌گوید و از رنج‌هایی که در این راه متحمل شده است. تصاویر شاعرانه مانند خون شدن دل، گریه‌های بی‌پایان، و تأثیر عشق بر طبیعت (مانند گل‌ها و آیینه) در این شعر به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه (مانند خون و رنج) ممکن است برای کودکان مناسب نباشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ عاطفی و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۱

نظری کن که دل از جور فراقت خون شد
نیست دل را به جز از دیده ره بیرون شد

ناتوان بود دل خسته ندانم چون رفت؟
حال آن خسته بدانید که آخر چون شد؟

تا شدم دور ز خورشید جمالت، چو هلال
اثر مهر توام روز به روز افزون شد

در هوای گل رخسار تو ای گلبن حسن
ای بسا رخ که درین باغ به خون گلگون شد

غنچه را پیش دهان تو صبا خندان یافت
آنچنان بر دهنش زد که دهن پر خون شد

صورت حسن تو زد عکس تجلی بر دل
نقش خود در آیینه بر او مفتون شد

کار برعکس فتاد آیینه و لیلی را
آیینه لیلی و لیلی همگی مجنون شد

پیش ازین صورت گل با تو تعلق سلمان
بیش ازین داشت، تصور نکنی اکنون شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.