هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بازگشت معشوق و شادی ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر با تصاویری مانند بازگشت جان جهان، طلوع صبح اقبال، و بازگشت بهار علیرغم خزان، احساس شادی و امید را بیان می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به رنج‌های گذشته و انتظار برای بازگشت معشوق دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تصاویر عمیق آن نیاز به درک بالاتری از ادبیات و تجربه زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۶

جان چو بشنید که آن جان جهان باز آمد
از سر راه عدم رقص کنان باز آمد

ای دل رفته ز پیش من و آزرده به جان
لطف کن با من و باز آی که جان باز آمد

صبح اقبال من از کوه امل سر بر زد
بخت بیدار من از خواب گران باز آمد

رفت و می‌گفت که ‌آیم ز درت روزی باد
هر چه او گفت ازین باب بدان باز آمد

بس که چشمم چو صراحی ز غمش خون بگریست
تا به کامم چو قدح خنده زنان باز آمد

عمر ماضی چو خبر یافت به استقبالش
حالی از راه بپیچید عنان باز آمد

در پی او دل سرگشته نایافته کام
رفت و گردید همه کون و مکان باز آمد

چه طپی ای تن خشکیده چو ماهی در خشک!
جان بپرور که به جوی آب روان باز آمد

جان بر افشان به هوایش چو نسیم ای سلمان!
که بهار تو علیرغم خزان باز آمد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.