هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از عشق، فراق، اشک، خیال معشوق و آرزوی وصال سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و غصه‌های عشق می‌نالد و امید به دیدار معشوق دارد. همچنین، اشاره‌ای به جنون عشق و تسلیم در برابر معشوق شده است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جنون عشق و غصه‌های شدید نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۳۲

مرا که نقش خیال تو در درون آید
عجب مدار ز اشکم که لاله گون آید

وثاق توست درونم، نمی‌دهد دل بار
که جز خیال تو غیری اندرون آید

کسی به بوی وصال تو تازه دارد جان
که همچو گل ز هوایت ز خود برون آید

هزا نقش به دستان برآورم هر دم
بدان هوس که نگارم بدست چون آید

ز غصه شد جگرم خون چو مشک و می‌ترسم
که گر نفس زنم از غصه بوی خون آید

شب است و بادیه و باد و من چنین گمره
مگر سعادتی از غیب رهنمون آید

قبول خاک کف پایت افتد ار سر من
به خاک پای تو کز دوش سر نگون آید

حدیث زلف چو زنجیرت ارکند سلمان
به هیچ در سخنی کز سر جنون آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.