هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق ناامیدانه و درد فراق معشوق میگوید. او از دلسپردگی به معشوق، رنج عشق، بیتوجهی معشوق و اندوه ناشی از آن سخن میگوید. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند ابر بهاری، خورشید و ذره است که احساسات عمیق شاعر را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات درد و اندوه عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۳۵۶
دل بر سر کوی تو نهادیم به خواری
جان در غم عشق تو بدادیم به زاری
دل در غم عشق تو نهادیم نه بر عمر
زیرا که مقیم است غم و عمر گذاری
تا چند بگریم من و تا چند بنالم
از شوق گل روی تو چون ابر بهاری؟
من ذره ناچیز و تو خورشید دلفروز
صد مهر مرا هست و تو یک ذره نداری
فریاد ز زلف تو که صد بار به روزی
در روز سفیدم بنماید، شب تاری
من چون به سر آرم صنما بی تو که هر شب؟
خوابم بری از چشم و خیالم بگذاری
جان مهر لبش دارد و شرطست که جان را
سلمان به همان مهر به جانان بسپاری
جان در غم عشق تو بدادیم به زاری
دل در غم عشق تو نهادیم نه بر عمر
زیرا که مقیم است غم و عمر گذاری
تا چند بگریم من و تا چند بنالم
از شوق گل روی تو چون ابر بهاری؟
من ذره ناچیز و تو خورشید دلفروز
صد مهر مرا هست و تو یک ذره نداری
فریاد ز زلف تو که صد بار به روزی
در روز سفیدم بنماید، شب تاری
من چون به سر آرم صنما بی تو که هر شب؟
خوابم بری از چشم و خیالم بگذاری
جان مهر لبش دارد و شرطست که جان را
سلمان به همان مهر به جانان بسپاری
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.