هوش مصنوعی:
این متن یک دعا یا مناجات عرفانی است که در آن شاعر از خداوند میخواهد تا درهای تسلیم و رضا را به روی او بگشاید، راهی به سوی حقیقت و صفا نشان دهد، و مشکلات و دردهایش را برطرف کند. شاعر از فقر و فنا، نور و روشنایی، و عشق الهی سخن میگوید و از خداوند میخواهد تا قلبش را از تاریکیهای نفسانی پاک کند و راه نجات را به او نشان دهد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مورد استفاده در متن نیاز به دانش پایهای از ادبیات عرفانی دارد.
غزل شماره ۱۹
الهی بر دلم ابواب تسلیم و رضا بگشا
بروی ما، دری از زحمت بی منتها بگشا
رهی ما را بسوی کعبهٔ صدق و صفا بنما
دری ما را بصوب گلشن فقر و فنا بگشا
ببسط وجه و اطلاق جبین اهل تسلیمت
گره واکن ز ابرو عقدههای کار ما بگشا
بعقد گیسوان پردهٔ عصمت نشینانت
ز لطفت برفع از روی عروس مدعا بگشا
درون تیرهٔ دارم ز خواطرهای نفسانی
بسینه مطلعی از روزن نور و ضیا بگشا
بود دل چند رنجور از خمار و بسة میخانه
بر این دردی کش دردت در دار الشفا بگشا
درون درد پردردی بده کاید عذابش عذب
ببند این دیدهٔ بدبین ما چشم صفا بگشا
از این ناصاف آب در گذر افزود سوز جان
بسوی جویبار دل ره از عین بقا بگشا
پرافشان در هوایت طایران و مرغ دل دربند
پر و بال دلم در آن فضای جان فزا بگشا
ز پیچ و تاب راه عشق اندر وادی حیرت
مرا افتاده مشکلها تو ای مشگل گشا بگشا
در گنجینهٔ حق الیقین را نام تو مفتاح
به پیر مسلک آموز و جوان پارسا بگشا
زغم لبریز و خوندل چون صراحی تا بکی اسرار
گشاده روچو جامم ساز و نطق بانوابگشا
بروی ما، دری از زحمت بی منتها بگشا
رهی ما را بسوی کعبهٔ صدق و صفا بنما
دری ما را بصوب گلشن فقر و فنا بگشا
ببسط وجه و اطلاق جبین اهل تسلیمت
گره واکن ز ابرو عقدههای کار ما بگشا
بعقد گیسوان پردهٔ عصمت نشینانت
ز لطفت برفع از روی عروس مدعا بگشا
درون تیرهٔ دارم ز خواطرهای نفسانی
بسینه مطلعی از روزن نور و ضیا بگشا
بود دل چند رنجور از خمار و بسة میخانه
بر این دردی کش دردت در دار الشفا بگشا
درون درد پردردی بده کاید عذابش عذب
ببند این دیدهٔ بدبین ما چشم صفا بگشا
از این ناصاف آب در گذر افزود سوز جان
بسوی جویبار دل ره از عین بقا بگشا
پرافشان در هوایت طایران و مرغ دل دربند
پر و بال دلم در آن فضای جان فزا بگشا
ز پیچ و تاب راه عشق اندر وادی حیرت
مرا افتاده مشکلها تو ای مشگل گشا بگشا
در گنجینهٔ حق الیقین را نام تو مفتاح
به پیر مسلک آموز و جوان پارسا بگشا
زغم لبریز و خوندل چون صراحی تا بکی اسرار
گشاده روچو جامم ساز و نطق بانوابگشا
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شماره ۱۸
گوهر بعدی:غزل شماره ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.