هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فرا رسیدن بهار و زیبایی‌های آن سخن می‌گوید و عشق خود را به معشوق بیان می‌کند. او از خیال معشوق و تأثیر آن بر روح و روان خود می‌گوید و آرزو می‌کند که بتواند در برابر جمال معشوق سجده کند. همچنین، شاعر از اسرار درونی خود سخن می‌گوید و تصمیم می‌گیرد که از خود فاصله بگیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای ادبی نیاز به درک بالاتری از ادبیات دارد.

غزل شماره ۱۳۰

شد وقت آنکه باز هوای چمن کنم
آمد بهار و فکر شراب کهن کنم

حاشا که با جمال جهانگیر عارضت
نظاره جانب گل و برگ سمن کنم

در دوزخ از خیال توام دست میدهد
دوزخ بیاد روی تو گلشن شکن کنم

بهر نثار مقدم تو هر دم از سرشک
دامان خویش پر ز عقیق یمن کنم

تا دیده ام من اهرمن خال عارضت
بر آن سرم که سجده بر اهرمن کنم

ز اسرار خویش آگهی اسرار را دهم
چون با خود آیم و سفر از خویشتن کنم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شماره ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شماره ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.