۲۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۵ - وله ایضا

ای صفات کرمت روحانی
وی تو در ملک نظام ثانی

هر کجا حضرت تو، آسایش
هر کجا دولت تو، آسانی

همه زرهای جهان را نقشست
سکّۀ جود تو بر پیشانی

سر کلک تو همی برباید
گوی حکم از فلک چوگانی

قهر تو موجب استیصالست
عدل تو مایۀ آبادانی

ذات پر معنی تو مشتملست
هر کجا درد بود درمانی

هر کجا کرد بود بارانی
هر کجا درد بود درمانی

گر نیم حاضر درگاه رفیع
نیستم غایب از و تا دانی

بتو مستظهرم از کلّ جهان
که سراسر کرم و احسانی

پیش از این داده ام اندر خدمت
شرح ظلم عمر لنبانی

آن بهر تیر و تبر شایسته
آن بهر محنت و رنج ارزانی

ظاهر و باطن او شرّ و فساد
صفت و صورت او شیطانی

یک زبانی نبود در دوزخ
به گرانجانی این دندانی

چار سالست که محبوس ویم
من دانا ز سر نادانی

حاصلی نیست ز سرمایه و سود
جز پریشانی و سر گردانی

این هم از طالع منحوس منست
که شکاریست سگ کهدانی

صاحبا ! صدرا! از بهر خدا
نه تو یاری ده مظلومانی؟

چه بود چیزی ازین افزونتر
که ز دندان ددم برهانی

مالش ظلم اگر می ندهی
مال من باری ازو بستانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۴ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۶ - ایضاً له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.