هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و محبت به معشوق و تأثیرات عمیق این عشق بر روح و جان خود سخن می‌گوید. شاعر از ناتوانی در تحمل فراق و اشتیاق به معشوق می‌گوید و از تأثیرات طبیعت و فصل‌ها بر حالات روحی خود یاد می‌کند. در نهایت، شاعر امیدوار است که با بازگشت معشوق، شادی و جوانی به زندگی‌اش بازگردد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل ۱۸۰

انصاف نبود آن رخ دلبند نهان کرد
زیرا که نه روییست کز او صبر توان کرد

امروز یقین شد که تو محبوب خدایی
کز عالم جان این همه دل با تو روان کرد

مشتاق تو را کی بود آرام و صبوری
هرگز نشنیدم که کسی صبر ز جان کرد

تا کوه گرفتم ز فراقت مژه‌ای آب
چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد

زنهار که از دمدمه کوس رحیلت
چون رایت منصور چه دل‌ها خفقان کرد

باران به بساط اول این سال ببارید
ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد

تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد

گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت
سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد

از دامن که تا به در شهر بساطی
از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد

شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی
پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۷۹
گوهر بعدی:غزل ۱۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.