هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق، امید، فراق و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. او به رغم مشکلات و دشمنی‌ها، امیدوار است که روزی وصال محبوبش را بیابد و رنج‌هایش پایان یابد. شاعر از تلخی‌ها و شیرینی‌های عشق می‌گوید و آرزو می‌کند که روزی دشمنی‌ها از بین برود و خورشید امید طلوع کند.
رده سنی: 15+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و رنج عاشقانه ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

غزل ۲۸۱

امیدوار چنانم که کار بسته برآید
وصال چون به سر آمد فراق هم به سر آید

من از تو سیر نگردم و گر ترش کنی ابرو
جواب تلخ ز شیرین مقابل شکر آید

به رغم دشمنم ای دوست سایه‌ای به سر آور
که موش کور نخواهد که آفتاب برآید

گلم ز دست به دربرد روزگار مخالف
امید هست که خارم ز پای هم به درآید

گرم حیات بماند نماند این غم و حسرت
و گر نمیرد بلبل درخت گل به بر آید

ز بس که در نظر آمد خیال روی تو ما را
چنان شدم که به جهدم خیال در نظر آید

هزار قرعه به نامت زدیم و بازنگشتی
ندانم آیت رحمت به طالع که برآید

ضرورتست که روزی به کوه رفته ز دستت
چنان بگرید سعدی که آب تا کمر آید
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۸۰
گوهر بعدی:غزل ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.