هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از سعدی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. او از عشق و فراق سخن می‌گوید و از رنج‌های عشق و دوری معشوق شکایت می‌کند. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های لطیف، احساسات خود را به تصویر می‌کشد و از معشوق طلب بخشش و رحمت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عشق و فراق است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۳۶۹

چو تو آمدی مرا بس که حدیث خویش گفتم
چو تو ایستاده باشی ادب آن که من بیفتم

تو اگر چنین لطیف از در بوستان درآیی
گل سرخ شرم دارد که چرا همی‌شکفتم

چو به منتها رسد گل برود قرار بلبل
همه خلق را خبر شد غم دل که می‌نهفتم

به امید آن که جایی قدمی نهاده باشی
همه خاک‌های شیراز به دیدگان برفتم

دو سه بامداد دیگر که نسیم گل برآید
بتر از هزاردستان بکشد فراق جفتم

نشنیده‌ای که فرهاد چگونه سنگ سفتی
نه چو سنگ آستانت که به آب دیده سفتم

نه عجب شب درازم که دو دیده باز باشد
به خیالت ای ستمگر عجب است اگر بخفتم

ز هزار خون سعدی بحلند بندگانت
تو بگوی تا بریزند و بگو که من نگفتم
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۶۸
گوهر بعدی:غزل ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.