هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فداکاری خود سخن میگوید. او از تلاشها و رنجهایش برای جلب توجه معشوق میگوید و بیان میکند که با وجود همه سختیها، همچنان عاشق و وفادار است. او از نادیده گرفته شدن توسط معشوق شکایت میکند اما همچنان امیدوار است که مورد لطف و توجه قرار گیرد.
رده سنی:
16+
این شعر به دلیل مفاهیم عمیق عشق، فداکاری و احساسات پیچیده، بیشتر مناسب نوجوانان و بزرگسالان است که میتوانند این مفاهیم را درک کنند و با آن ارتباط برقرار کنند. کودکان ممکن است در درک این مفاهیم دچار مشکل شوند.
غزل ۳۷۸
من با تو نه مرد پنجه بودم
افکندم و مردی آزمودم
دیدم دل خاص و عام بردی
من نیز دلاوری نمودم
در حلقه کارزارم انداخت
آن نیزه که حلقه میربودم
انگشت نمای خلق بودم
و انگشت به هیچ برنسودم
عیب دگران نگویم این بار
کاندر حق خویشتن شنودم
گفتم که برآرم از تو فریاد
فریاد که نشنوی چه سودم
از چشم عنایتم مینداز
کاول به تو چشم برگشودم
گر سر برود فدای پایت
مرگ آمدنیست دیر و زودم
امروز چنانم از محبت
کآتش به فلک رسید و دودم
وان روز که سر برآرم از خاک
مشتاق تو همچنان که بودم
افکندم و مردی آزمودم
دیدم دل خاص و عام بردی
من نیز دلاوری نمودم
در حلقه کارزارم انداخت
آن نیزه که حلقه میربودم
انگشت نمای خلق بودم
و انگشت به هیچ برنسودم
عیب دگران نگویم این بار
کاندر حق خویشتن شنودم
گفتم که برآرم از تو فریاد
فریاد که نشنوی چه سودم
از چشم عنایتم مینداز
کاول به تو چشم برگشودم
گر سر برود فدای پایت
مرگ آمدنیست دیر و زودم
امروز چنانم از محبت
کآتش به فلک رسید و دودم
وان روز که سر برآرم از خاک
مشتاق تو همچنان که بودم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۷۷
گوهر بعدی:غزل ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.