هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از ارزش دوستی، عشق و وصال سخن می‌گوید و از درد فراق و جدایی شکوه می‌کند. او بر اهمیت بخشش و عذرپذیری تأکید می‌کند و بیان می‌کند که عاشقان صبور نمی‌توانند از عشق دست بکشند. شاعر همچنین به ارزش ایام وصل و درد مفارقت اشاره می‌کند و از رفتار ناعادلانه با بی‌گناهان انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق، فراق و بخشش ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد و نیاز به تفسیر و توضیح داشته باشد.

غزل ۴۶۳

چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
به هم نشستن و حلوای آشتی خوردن

به روزگار عزیزان که روزگار عزیز
دریغ باشد بی دوستان به سر بردن

اگر هزار جفا سروقامتی بکند
چو خود بیاید عذرش بباید آوردن

چه شکر گویمت ای باد مشک بوی وصال
که بوستان امیدم بخواست پژمردن

فراق روی تو هر روز نفس کشتن بود
نظر به شخص تو امروز روح پروردن

کسی که قیمت ایام وصل نشناسد
ببایدش دو سه روزی مفارقت کردن

اگر سری برود بی‌گناه در پایی
به خرده‌ای ز بزرگان نشاید آزردن

به تازیانه گرفتم که بی دلی بزنی
کجا تواند رفتن کمند در گردن

کمال شوق ندارند عاشقان صبور
که احتمال ندارد بر آتش افسردن

گر آدمی صفتی سعدیا به عشق بمیر
که مذهب حیوان است همچنین مردن
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۶۲
گوهر بعدی:غزل ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.