عبارات مورد جستجو در ۵۹۵۱۸ گوهر پیدا شد:
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۲
آن صورت الطاف الهی مائیم
همجامهٔ جامه دار شاهی مائیم
ما محرم راز حضرت سلطانیم
دانندهٔ اسرار کما هی مائیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۳
انگشت زنان بر در جانان رفتیم
پیدا بودیم باز پنهان رفتیم
گوئی که برفت نعمت الله ز جهان
رفتیم ولی به نور ایمان رفتیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۴
ما درویشیم پادشاهی بخشیم
ملکی از ماه تا به ماهی بخشیم
عالم چه بود که در زمان بخشش
مجموع خزائن الهی بخشیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۵
در کتم عدم قلندر چالاکیم
در ملک وجود مالک افلاکیم
در کوی فنا جام بقا می نوشیم
در مجلس عشق ساقی لولاکیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۶
او جمع همه همه تفاصیل وئیم
زان لحظه پی جمع و تفاضیل نئیم
در جام مئیم و گاه در جام شراب
اما همه جا حقیقتاً عین مئیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۱۷
جوهر آبست و گوهرش دُر یتیم
دریاب بیان ما که سریست عظیم
موج است و حباب نزد ما هر دو یکی
بگذر ز دوئی یکی مسازش به دو نیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۰
ما محرم راز حضرت سلطانیم
احوال درون و هم برون می دانیم
منشی قضا هرچه نویسد مجمل
بر لوح قدر مفصلش می خوانیم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۲
در نهصد و نه من دو قران می بینم
از مهدی و دجال نشان می بینم
دین نوع دگر گردد و اسلام دگر
این سرّ نهان است عیان می بینم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۳
تا صورت او در آینه می بینم
معنی همه هر آینه می بینم
آئینهٔ دل به چشم جان می نگرم
وین طرفه که او در آینه می بینم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۴
ما جمله حروف عالیاتیم مدام
پنهان ز همه به غیب ذاتیم مدام
هر چند کتاب عالمی بنوشتیم
پوشیده ز لوح کایناتیم مدام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۵
ترکیب بدن که چار حرف است مدام
زان چار حروف نعمت‌اللّه شده نام
چون حرف ز یاد نعمت‌اللّه برفت
اللّه ظهور کرد و اللّه و سلام
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۲۷
روبند به روی همچو مه بسته بتم
در پرده خوشی نشسته پیوسته بتم
این بت شاه است و عالمی بندهٔ او
برخاسته در خدمت و بنشسته بتـم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۰
رفتم به خرابات و خراب افتادم
توبه بشکستم به شراب افتادم
راهی بردم به چشمهٔ آب حیات
تشنه بودم روان در آب افتادم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۲
با شمع رخش دمی چو دمساز شدم
پروانهٔ مستمند جانباز شدم
آن روز که این قفس بباید پرداخت
چون شهبازی به دست شه باز شدم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۳
در کوی خرابات حضوری دارم
سرمستم و از عشق سروری دارم
با من بنشین که نیک روشن گردی
کز نـور خدا تمام نــوری دارم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۴
گویی که توکل و رضایی دارم
تسلیم و ریاضت و صفایی دارم
این جمله از آن تو مبارک بادت
من در دو جهان یکی خدایی دارم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۶
تا جان دارم به می خوری می‌ کوشم
در کوی مغان مدام می می‌ نوشم
صد صومعه را به نیم حبه نخرم
من دیر مغان به این بها نفروشم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۷
تا جان باشد به می خوری می‌ کوشم
خوش آب حیاتی است روان می ‌نوشم
مویی ز سر زلف بتی یافته ام
زنـــار کنم بـــه عـــالمی نــــفروشم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۳۹
هر گه که دل از خلق جدا می‌ بینم
احوال وجود با نوا می‌ بینم
و آن لحظه که بی خود نفسی بنشینم
عالم همه سر به سر خدا می‌ بینم
شاه نعمت‌الله ولی : رباعیات
رباعی شمارهٔ ۲۴۰
در خلوت دل یار نهان می ‌بینم
پیداست به علم او روان می ‌بینم
ازدیدهٔ کور روشنائی مطلب
عینی است عین و من عیان می‌ بینم