عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۴۲
خواهد از شاخ مکافات به صدرنگ دمید
برگ سبزی که درین باغچه پامال تو شد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵۳
حرفی که به سرگوشی ازان شوخ زند سر
از طالع ما، صورت پیغام برآرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۵۴
مصلحت در تلخکامی دیده پیر می فروش
زهر اگر پیموده، چون پیمانه باید صبر کرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۳
بدین سان رخ ز من گر آن گل بدخو بگرداند
به تصویرش اگر افتد نگاهم، رو بگرداند
ز بهر کار بدین کارخانه آمده ایم
که مزد می دهد آن را که هیچ کار نکرد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۶۷
مرا به نسبت آدم، زمانه خوار کند
خطا ز دست پدر شد، پسر چه کار کند
صبا کجاست که از غنچه لبت، حرفی
زند به گوش خزان، کار صد بهار کند
نگه ذخیره نماید همیشه مردم چشم
که روز وعده او صرف انتظار کند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۳
کس به فریاد جرس گر نرسد، جا دارد
دل که بیدرد بود، ناله چه تاثیر کند
مکن از مرگ شکایت که جوانان را برد
به ازان بود که دوران به جفا پیر کند
یارب ندهد طره آسودگی اش دست
آن شانه که زلف توام از چنگ برآورد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۴
اشکم نمی کشد پای، از راه کوچه گردی
طفلی که خودسر افتاد، چون دربدر نباشد؟
پرواز نیستی را، در کار نیست بالی
سیماب در پریدن، محتاج پر نباشد
سختی کش جهان را، راحت رسد ز عقبی
پاسنگ در ترازو، از هر دو سر نباشد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۸۸
تبسم از لب آن تندخو نمی آید
چو آب لعل که موجش به رو نمی آید
چه سان کند مژه ام منع اشک ریزی چشم
عنان چشمه گرفتن ز جو نمی آید
کسی که داد چو خورشید، تن به عریانی
سرش به اطلس گردون فرو نمی آید
چو کودکی که بیفتد ز کتف دایه خود
ز ترس، بر سر دوشم سبو نمی آید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۳۹۸
دندان ستم بر همه تیز است فلک را
کی گرگ نظر بر بد و نیک گله دارد
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۱
یکقلم از من نیاید رو سفیدی در وجود
چون سیاهی،گر دو صد ره امتحانم کرده اند
شیوه ابر است طغرا قسمتم در باغ دهر
با دل افسرده، سرگرم فغانم کرده اند
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۰۲
هر کجا من پیاده می گردم
دلخوشی را سوار باید دید
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۱۲
شیرین به چشم کس ننماییم همچو اشک
پرورده اند گوهر ما را به آب شور
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۲۰
مگو تا کی توان بیگانه بود از مردم عالم
بدین ناآشنایان، گر نباشی آشنا، بهتر
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۴
پاکرو در خاک هندستان، همین آب است و بس
سبحه گردانی که دارد، چرخ دولاب است و بس
دل بکن از خود، که در بزم جگرخواران هند
ناخنی کز خون نگردد سرخ، مضراب است و بس
هرکه آمد، از هجوم تیره روزی برنگشت
زین شبستان آنکه برگردیده، مهتاب است و بس
هیچ کس در بزم این تردامنان خونگرم نیست
گرمخونی گر به چنگ آید، می ناب است و بس
طالع شهر زنان دارد نگارستان هند
هست هرچیزش فراوان، مرد کمیاب است و بس
گشت رطب و یابسش در چشم طغرا بی مزه
در نظر چیزی که شیرین آیدش، خواب است و بس
عالم خاکی، چه هندستان، چه ایران، پرغم است
عالمی که غم ندارد،عالم آب است و بس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۶
این که می ترسی ز مستی، عقل نیست
عقل اگر داری، ز هشیاری بترس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۳۷
سرنوشتی غیر بی برگی ندارد نخل ما
تخته مشق خزانیم، از بهار ما مپرس
قسمت دنیی و عقبی، پشت و روی کار ماست
روی کار ما ببین، از پشت کار ما مپرس
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۴۵
تا به کی باشی گرفتار امید؟
ناامیدی پیشه کن، آزاد باش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۳
برون نرفت فغانت ز تنگنای فلک
عبث درین قفس خالی از شکاف مباش
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۵۵
کوهکن مزد گر از جوی تراشی می دید
آب در جوی نمی کرد ز چشم تر خویش
حقگزاری نتوان کرد به رونق ده کار
چه تلافی کند آیینه به روشنگر خویش؟
طغرای مشهدی : ابیات برگزیده از غزلیات
شمارهٔ ۴۷۰
دل نشود بی امید، با غم جانان حریف
کشتی بی ناخدا، نیست به طوفان حریف