عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۹۷
ای کلک تو مشکبار چون طره حور
چون چشم خرد دوات تو چشمه نور
از بهر مرکبت فلک دوده گرفت
ز آن شمع که افروخت قضا در شب طور
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۰
وقتست که این طلسم دولاب اساس
در گرده و وارهیم از امید و هراس
تا کی به عبث سلسله هستی را
بندند و گشایند چو قفل وسواس
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۱
خورشید مباش بخت ما گو مه باش
زندان آن را دو روز گو خرگه باش
عمری بر ما که مرغ این نه قفسیم
نه بود قفس دو روز هم گو ده باش
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۰۹
گردون که نباشدش به بیداد بدل
عالم شود ار لبالب از غم به مثل
جز من دگری در خور غم کی یابد
گردد مگرش دیده بینش احول
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۲
این فرقه که زد خامه تحقیق رقم
صد بحر حقیقت‌ست در وی مدغم
زنهار به نم مباش قانع زین یم
کاین دریا را موجه ذاتیست کرم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۴
در مذهب ما دویی حرامست حرام
اینک من و تو دویی کدامست کدام
در میکده آن نغمه منصور شنو
گاه از دهن شیشه و گاه از لب جام
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۱۵
چون اخگرت از شعله بجوشد ز مسام
خامی تو هنوز ای به هستی بدنام
می‌سوز مگر پخته شوی زآن که بود
خاکستر پخته بهتر از شعله خام
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۴
یک چند گل گلشن مقصود شدیم
یک چند در آتشکده‌ها دود شدیم
دیدیم که اینها همه هیچست آخر
همت بگماشتیم و نابود شدیم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۳۸
کو خم که ز نعل واژگون جام کنیم
صد دریا را جرعه یک کام کنیم
مغرب جوییم و رو به مشرق برویم
چون صبح دمد تصور شام کنیم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۱
بحریم درین راه همه تن پاییم
ابریم و به پای اشک ره پیماییم
موجیم و ز آسیب گرانجانی خویش
عمریست که ته‌نشین این دریاییم
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۴۸
آن شوخ که ماه راست زو نور جبین
شد خانه آفتاب ازو خانه زین
تا هست بنای خانه زین هرگز
مهمان نشدستش آفتابی به ازین
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۱
دل راز مرا رسه شکستن تا کی
بر خود در هر مراد بستن تا کی
بیرون جهان سراسری هم بد نیست
دلگیر درین خانه نشستن تا کی
فصیحی هروی : رباعیات
شمارهٔ ۱۶۶
ای آنکه به هرزه راه شک می‌پویی
با تست کسی که از منش می‌جویی
ای بی‌خبر آن راز که با ما داری
چون دوری، آهسته چرا می‌گویی؟
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۲۱
گریه گردیده گدازست فصیحی گله چیست
کشتی نوح شکستن هنر طوفان است
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۴۰
ناله‌های نوگرفتاران غم را لذتی‌ست
ورنه این یک مشت پر مقصود صیادم نبود
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۵۸
من نه شایسته بسمل نه سزاوار قفس
به چه امید در این دام گرفتار شدم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۰
چمن پیرای صبحم کیمیای خار و خس دارم
به هر شاخ ترنجی آفتابی پیش‌رس دارم
پر پروانه‌ام در حسرت پرواز گم بادا
اگر امید دودی از چراغ هیچ کس دارم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۶۸
ما زهر قاتلیم فصیحی نه شهد ناب
مرد طپانچه خوردن بال مگس نه‌ایم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷۱
روشنگری آینه دل کردیم
وآنگاه به روی تو مقابل کردیم
عکس رخ تو جدا نگشت از رخ تو
ما بیهده سعیهای باطل کردیم
فصیحی هروی : ابیات پراکنده
شمارهٔ ۷۵
بر دو عالم دامن همت توان افشاند لیک
همت آزاده را ننگ‌ست دامان داشتن