عبارات مورد جستجو در ۲۴۳۴۸ گوهر پیدا شد:
رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۲۰ - کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی
تا خوی ابر گل رخ تو کرده شبنمی
شبنم شده‌ست سوخته چون اشک ماتمی
... این مصرع ساقط شده ...
کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی
کی مار ترسگین شود و گربه مهربان؟
گر موش ماژ و موژ کند گاه در همی
صدر جهان! جهان همه تاریک‌شب شده‌ست
از بهر ما سپیدهٔ صادق همی دمی
رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۲۴
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۲۵
آی دریغا! که خردمند را
باشد فرزند و خردمند نی
ور چه ادب دارد و دانش پدر
حاصل میراث به فرزند نی
رودکی : قصاید و قطعات
شمارهٔ ۱۲۶
بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی
کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی
این ایغده سری به چه کار آید ای فتی
در باب دانش این سخن بیهده مگوی
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
تا بید را نباشد بویی چو دار بوی
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۶
پیر شدی گوژ پشت دل بکش از دست نفس
زانکه کمان کس نداد دشمن کین توز را
چون تو شدی ازمیان از تو بروز دگر
جمله فرامش کنند، یادکن آن روز را
خود چو بدیدی که رفت عمر بسان پریر
از پی فردا مدار حاصل امروز را
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۳۶
مخز به نیم جو آن صحبتی که باغرض است
که راحتی نبود صحبت ریایی را
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۵۲
بتا نامسلمانیی میکنی
که در کافرستان نباشد روا
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۹۶
هر کرا کن مکن و هوش و خرد در کار است
مشنو از وی سخن عشق که او هشیار است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۴۵
بیدار شو دلا که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خاک چه پرسی که حال چیست
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
طیب حیات خواستن از آسمان خطاست
کز شیشهٔ دلیل امید صواب نیست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۴۷
بوسه به قیمت دهد جان ببرد رایگان
قیمت بوسیش هست منت جانیش نیست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۵۸
چون بگیتی هر چه می‌آید روان خواهد گذشت
خرم آنکس کونکو نام از جهان خواهد گذشت
مهر جانی وبهاری کایدت خوش باش ازانک
چند بعد از تو بهار و مهر جان خواهد گذشت
خسرو بستان متاعی در دکان روزگار
کین بهار عمر ناگه رایگان خواهد گذشت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۷۳
خصم بسی طعنه زد دوست بسی پند داد
چشم به سوی تو بود گوش بدیشان نرفت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۷۸
در نیک کوش کت بد و نیک اربه طینتست
کز خاک راست راست براید گیاه کج
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۸۹
چوکارهای جهانست جمله بی بنیاد
حکیم دروی ننهاد کارها بنیاد
مشو مقیم درآبادی خراب جهان
چو کس مقیم نماند درین خراب آباد
مبر ز باد غرور ار بلندیی داری
که خس بلند شد از باد لیک باز افتاد
چو هست بندهٔ خلق آدمی ز بهر طمع
خوشاکسی که ازین بندگی بود آزاد
چنان بزی که نمیری اگر توانی زیست
چو هر که هست به عالم برای مردن زاد
از آن خویش مدان خسروا که عاریت است
متاع عمر که دادند باز خواهی داد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۹۸
سخن همان قدری گو که من توانم زیست
نمک همان قدری زن که در جگر گنجد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۲۳
زاهد از صومعه زنهار که بیرون نروی
که از آن سوی بلای دل و دین می‌گذرد
می‌گذشتی شب و از ماه برآمد فریاد
کاین چه فتنه است که بروی زمین می‌گذرد؟
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۳۵
چون عاشق صادق شدی ایمن منشین زانک
شمشیر بلا بر سر مردانه نسازد
سر تا به قدم جمله هنر دارد و خوبی
عیبش همه آنست که با بنده نسازد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۴۰
بر پنج روز نیکویی چندین مناز و بد مکن
تا چشم را بر هم‌زنی بینی که پایان در رسد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۴۲
آتش همگی گلست و ریحان
آنرا که جز از خدا نترسد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۵۵
دلی کز نیکوان دردی ندارد
چو سنگی دان که در دیوار باشد