عبارات مورد جستجو در ۲۳۵۹۳ گوهر پیدا شد:
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۶۶
بلای مردم اهل نظر بود چشمش
بناز اگر بدر آید ز مکتب آن محبوب
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۹۴
سر اندازیم به که رانی ز در
که سر بی در دوست درد سر است
زهی طعن جاوید خورشید را
که گویند معشوق نیلوفر است
مگس قند و پروانه آتش گزید
هوس دیگر و عاشقی دیگر است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۱۳
کسی که حاصل فردا شناخت بر امروز
نیست دل که اگر بست کودک دینه است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۱۸
لحظه‌ای با بنده بنشین کاینقدر
زندگانی را عجب سرمایه‌ای است
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۴۳
یکایک تلخی دوران چشیدم
زهجران هیچ شربت تلخ تر نیست
اسیر هجر و نومید از وصالم
شبم تاریک و امید سحر نیست
به یک جان خواستم یک جام شادی
ز دور چرخ گفتا رایگان نیست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۴۵
بیدار شو دلا که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خاک چه پرسی که حال چیست
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
طیب حیات خواستن از آسمان خطاست
کز شیشهٔ دلیل امید صواب نیست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۴۹
هزار سال ترا بینم و نگردم سیر
ولی دریغ که بنیاد عمر محکم نیست
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۵۸
چون بگیتی هر چه می‌آید روان خواهد گذشت
خرم آنکس کونکو نام از جهان خواهد گذشت
مهر جانی وبهاری کایدت خوش باش ازانک
چند بعد از تو بهار و مهر جان خواهد گذشت
خسرو بستان متاعی در دکان روزگار
کین بهار عمر ناگه رایگان خواهد گذشت
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۷۸
در نیک کوش کت بد و نیک اربه طینتست
کز خاک راست راست براید گیاه کج
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۸۲
نارسته می توان دید از زیر پوست خطت
چون نامه یی که کاتب سوی برون بخواند
ای دل سپاس دار که گردوست جور کرد
از بخت نامساعد من بود ازو نبود
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۱۸۹
چوکارهای جهانست جمله بی بنیاد
حکیم دروی ننهاد کارها بنیاد
مشو مقیم درآبادی خراب جهان
چو کس مقیم نماند درین خراب آباد
مبر ز باد غرور ار بلندیی داری
که خس بلند شد از باد لیک باز افتاد
چو هست بندهٔ خلق آدمی ز بهر طمع
خوشاکسی که ازین بندگی بود آزاد
چنان بزی که نمیری اگر توانی زیست
چو هر که هست به عالم برای مردن زاد
از آن خویش مدان خسروا که عاریت است
متاع عمر که دادند باز خواهی داد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۰۵
بتم چو روی سوی خانهٔ کتاب آرد
زخلق اگر نکند رخ نهان که تاب آرد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۱۲
فلک با کس دل یکتا ندارد
زصد دیده یکی بینا ندارد
درخت دهر سر تا پای خار است
تو گل جویی و او اصلا ندارد
جهان از مردمی ها مردمان را
نویدی میدهد اما ندارد
کسی از هفت بام چرخ بگذشت
که باغ هشت‌در ماوا ندارد
کسی کاین جا مربع می نشیند
در ایوان مثمن جا ندارد
چرا خسرو نیندیشی تو امروز
از آن فردا که پس فردا ندارد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۱۷
چشمم که بود خانهٔ خیل خیال تو
عمرت دراز باد که آن خانه آب برد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۳۴
ای اجل آن قدری صبر کن امروز که من
لذتی گیرم از آن زخم که بر جانم زد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۵۱
دیشبش گفتم فلانی! زیرلب گفتا که «مرگ»!
طرفه مرگی بود این کز آب حیوان زاده شد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۷۰
می کشد از چشم و خوشتر آنکه می‌گوید که خلق
خود همی میرند کسی را چشم من کم می‌کشد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۷۷
خرد و صبر سر خویش گرفتند و شدند
هر چه آمد ز برای دل درویش آمد
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۸۸
مکن عیب ار بنالد جان چو نقد تن همه بردی
کی کس خانه غارت گشت بی‌فریاد کی ماند
امیرخسرو دهلوی : غزلیات (گزیدهٔ ناقص)
گزیدهٔ غزل ۲۹۲
عاقبت را بر زمین گردی نماند
مردمی را در جهان مردی نماند